هیئت وارثان ثارالله علیه السلام

هیئت وارثان ثارالله (ع) تهران شهرک ولی عصر عجل الله تعالی فرجه

هیئت وارثان ثارالله علیه السلام

هیئت وارثان ثارالله (ع) تهران شهرک ولی عصر عجل الله تعالی فرجه

یا ابالفضل (ع)

سقا

آبی نبود اگر که تو سقا نمی شدی

مشکی نبود اگر که تو دریا نمی شدی

از سمت خانواده زهرا به سمت ما

فیضی نبود اگر که تو آقا نمی شدی

حالا که مثل نور شدی و قمر شدی

ای کاش هیچ وقت تو پیدا نمی شدی

این تیر با نگاش نظر می زند تو را

حالا نمی شد این همه زیبا نمی شدی

می خواستی که تیر نگیرد تن تو را

 کاری نداشت، خوش قد و بالا نمی شدی

تو جمع خیمه بودی و تقسیم کردنت

 ورنه در این مزار کمت جا نمی شدی

پیش قد حسین، تمامت شکسته بود

تقصیر تو نبود اگر پا نمی شدی

سروده علی اکبر لطیفیان

بعد از شهادت

اختیار ناله

اولین مظلوم عالم آه را گم کرده است

رهبر راه خدا همراه را گم کرده است

یک توقف پشت در صد بغض مانده در گلو

تا کنار قبر مخفی چاه را گم کرده است

هیچ فانوسی دگر در کوچه ها روشن نبود

نیمه شب خورشید یثرب ماه را گم کرده است

انتهای شب صدای زخمی اش آید بگوش

اختیار از ناله ی شبگاه را گم کرده است

تا اذان صبح از بس ناله زد خوابش گرفت

خواب دید آن شب حسینش راه را گم کرده است

ابرهای بی صدا از دیده اش دریا گرفت

رعد و برق نعره اش ناگاه را گم کرده است

یاد آن روزی که گفتا مجتبی نجوا کنان

گامهای مادرم درگاه را گم کرده است

درد تنهایی خود را با که گوید مرتضی

با که گوید شیعه ای آگاه را گم کرده است

شهر اشباه الرجال اینجاست ای زهرائیان

امت بی درد اردوگاه را گم کرده است

کاش از این بیشتر پنهان نماند منتقم

عصر عاشورائیان خونخواه را گم کرده است

سروده محمود ژولیده 

 

ای همسرم مرو

 

ای آفتاب روشنم ای همسرم مرو

اینگونه از مقابل چشم ترم مرو

با تو تمام زندگیم بوی سیب داشت

ای میوه بهشتی پیغمبرم مرو

جان مرا بگیر خدا حافظی مکن

از روبروی دیده ی نا با ورم مرو

تا قول ماندن از تو نگیرم نمی روم

ای سایه بلند سرم از سرم مرو

لطف شب عروسی دختر به مادر است

پس لااقل به خاطر این دخترم مرو

سروده علی اکبر لطیفیان

وصیت مادر

 

کاش دیگه حرف وصیت نزنی

نگی از روضه های بی کفنی

هم می گی داغ بابا رو می بینم

می گی از اون روزای بی حسنی

غصه ی در و دیوار برام کمه!

چرا داری می گی از بی وطنی

داری می گی که حسین و می کشن

نمی مونه به تنش پیروهنی

این چه روزیه که قلب و می شکنه

که می گی به جام یه بوسه بزنی

کوفه و شام بلا بگو کجان

که من اونجا ندارم هم سخنی

وای من به مجلس حرامیان

که باشه میونشون همچو منی

مادرم تو رو خدا روضه بسه

که داری قلبم و از جا می کنی

سروده کمال مومنی

امام زمان

هتک حرمت به ساحت مقدس امامین عسکریین علیهما السلام و تخریب حرم آن دو امام همام بدست مزدوران استکبار و دست نشانده های کثیف وهابیت را به ساحت مقدس امام زمان (عج) و رهبر معظم انقلاب و همه مسلمانان جهان تسلیت عرض می نمائیم و بغض مقدس خود را با دعا در تعجیل ظهور منجی عالم بشریت برای یاری آن حضرت حفظ نموده تا در رکاب آن حضرت و با استعانت از پروردگار متعال انتقام مظلومیت آن امامین شریفین را از دست ظالمان بگیریم.انشاء اله

مقام رهبری

درون قلب جهان انقلاب گشته بیا

نفس بدون تو عذاب گشته بیا

بیا نظاره کن به فراسوی سامرا و ببین

حرم بدست حرامیان خراب گشته بیا

نوحه های فاطمیه

زبانحال حضرت زهرا(س)

منکه از عشق علی چون شمع شیدا سوختم

صاحب جنت منم، اما در اینجا سوختم

سوختم تا یک سر مویی نسوزد از علی

تا بماند رهبرم من بی مهابا سوختم

بی گنه بودم ولی در آتشم انداختند

محسنم شد کشته، نالیدم که بابا سوختم

زینبم می دید آتش زائر رویم شده

از پریشانی او در بین اعدا سوختم

صورت آتش گرفته تا زسیلی شد کبود

شکر کردم، بهر حفظ جان مولاسوختم

مثل چشم مجتبی مسمار یارب سرخ بود

من نمی گویم چه شد تنهای تنها سوختم

هرکه نان از سفره ی ما برده بود استاده بود

بسکه نامردی بود در این تماشا سوختم

سوختم تا شعله ی عشقت بماند جاودان

پای تا سر یا علی با این تمنا سوختم

(برگرفته از کتاب بهار سوخته جلد2)

***

دو بیتی ها(مرثیه زینب سلام اله علیها)

غم دوران من گردد یتیمی

که هم پیمان من گردد یتیمی

من از قد کمانت حتم دارم

بلای جان من گردد یتیمی

سروده جواد حیدری

***

نمی گویم که تو نا مهربانی

زبس خون رفته از تو ناتوانی

دلم خواهد در آغوشم بگیری

چه سازم که شکسته استخوانی

سروده جواد حیدری

***

مکن مخفی به سینه آه، مادر

مرا کن از غمت آگاه ،مادر

مشو راضی پس از تو زنده باشم

گل خود را ببر همراه ،مادر

سروده جواد حیدری

***

 

همی گردم به دنبال بهانه

زنم بوسه به جای تازیانه

چو لبخند از لبانت رفته مادر

صفائی نیست در این آشیانه

سروده جواد حیدری

***

تو که رکن تمام کائناتی

چرا با کودکان کم التفاتی

گمانم قبل تو زینب بمیرد

شنیده ناله ی عجل وفاتی

سروده جواد حیدری

***

تمنای دل زینب همینه

که روی زانو مادر بشینه

الهی این چه درد بی دوائی است

که دختر روی مادر را نبینه

سروده جواد حیدری

 

 

 

 

 

 

 

 

نوحه علی

دو بیتی و رباعیات مصیبت

الهی داد از این دل داد  از این دل

کنار قبر زهرا کرده منزل

بگو زهرا زجا خیزد ببیند

که ا شک دیده کردخاک او گل

 سروده مرحوم حاج احمد آرونی(آرام دل)

 

***

چه فخری خالق از تو بنده کرده

که خونت دین حق زیبنده کرده

ولی زهرا: محبتهای زینب  

علی را روز و شب شرمنده کرده

سروده مرحوم حاج احمد آرونی(آرام دل)

 

***

چنان داغت دلم غمناک کرده

که دست من تو را در خاک کرده

بجایت زینب مظلومه تو

غبار غم ز رویم پاک کرده

سروده مرحوم حاج احمد آرونی(آرام دل)

 

***

ز سو زدل کنم گریه برایت

که دیگر نشنوم زهرا صدایت

در و دیوار خانه با نگاهم

بیادم آورد آ ن ناله هایت

سروده مرحوم حاج احمد آرونی(آرام دل)

 

***

کنار تربتت اندر دل شب

بود نام تو زهرا جاری از لب

به خانه تا روم با دیده تر

کشد ناز مرا مظلومه زینب

سروده مرحوم حاج احمد آرونی(آرام دل)

 

***

اگر محور به هر امکان علی بود

ولی بر فاطمه مهمان علی بود

کنار تربتت مظلومه زهرا

سر شب تا سحر گریان علی بود

سروده مرحوم حاج احمد آرونی(آرام دل)

 

***

چه شبهایی به یادت گریه کردم

زدیده دامنم پر لاله کردم

دگر نبود توانم خیزم از جا

نهان تا که تو هجده ساله کردم

سروده مرحوم حاج احمد آرونی(آرام دل)

***

چنان دست علی آتش برافروخت

که حتی میخ در در شعله اش سوخت

نداند کس بجز مولی الموالی

چگونه میخ در آن سینه را دوخت

سروده مرحوم حاج احمد آرونی(آرام دل)

***

سوزاند دل فاطمه را آتش کین

بین در و دیوار شده نقش زمین

با پهلوی فاطمه چها کرد لگد

کاندر یم خون از او شده سقط جنین

سروده مرحوم حاج احمد آرونی(آرام دل)

***

بر خلق جهان که گشته معلوم علی

از حق خودت شدی تو محروم علی

بر کنگره ی عرش بجان حسنین

با اشک نوشته است، مظلوم علی

سروده مرحوم حاج احمد آرونی(آرام دل)

***

چون مرغ سحر شکسته باشد بالم

یک تن نبود فاطمه پرسد حالم

رفتی تو ولی جان نبی روح علی

بی تو به خدا صفا ندارد عالم

سروده مرحوم حاج احمد آرونی(آرام دل)

***

خانه وحی

چه سبب گشته خدایا که چنین

خانه وحی امین می لرزد

گوئیا از غم فقدان نبی

همه ارکان زمین می لرزد

یا که آتش بگرفته حرمش

که چنین محور دین می لرزد

از فشار لگد و ضربه ی در

قلب زهرای حزین می لرزد

فاطمه دخت نبی رکن علی

دلش از سقط جنین می لرزد

حنجر و سینه ناموس خدا

تا صف حشر، یقین می لرزد

آه از آن صدمه سیلی عدو

پیکر و چشم و جبین می لرزد

بهر مظلومی زهرای جوان

به خدا عرش برین می لرزد

آری آرام دل از این ماتم

بهر اسلام مبین می لرزد

سروده مرحوم حاج احمد آرونی(آرام دل)

***

گل خوشبو

گواهی ای خدا زهرای خود را

به اشک دیده ام می شویم امشب

برای آخرین بار ای خدایا

گل خوشبوی خود می بویم امشب

مصیبت های پی در پی الهی

هجوم آورده از هرسویم امشب

هر آنچه دیده ام امشب ززهرا

خدایا با تو من می گویم امشب

نمودم در میان خاک تیره

بدست خود نهان بانویم امشب

بیاد سینه سوزان زهرا

بریزد ژاله ها بر رویم امشب

زجا خواهم اگر خیزم من زار

بیفتد لرزه بر زانویم امشب

عزای فاطمه هرجا که باشد

من ای آرام دل می پویم امشب

سروده مرحوم حاج احمد آرونی(آرام دل)

ولادت زین اب

او تولد یافت طنازی کند

با الفبای جنون بازی کند

او تولد یافت گردد نور عین

تا شود سرمست از جام حسین

او تولد یافت تا زینب شود

در سخن علامه مکتب شود

آری آری زینب آمد بر جهان

تا شود همگام عاشورائیان

در حوادث یار می خواهد حسین

محرم اسرار می خواهد حسین

کیست زینب تابع فرمان دوست

هفت شهر عشق زیر گام اوست

کیست زینب صاحب عنوان عشق

تاج خونین سر سلطان عشق

عشق هر جا خود نمایی می کند

نام زینب دلربایی می کند

هر کجا منشور ضد مکتب است

بی گمان الغاء آن با زینب است

نوحه خوان شعری بخوان زینب پسند

تا شوی در پیش زهرا سر بلند

نکته ای گویم به گوش آویزکن

ازکلام ناروا پرهیز کن

خوانیش آواره , خود آواره ای

دانیش بیچاره , خود بیچاره ای

نسبت آوارگی براو , مده

نسبت بیچارگی بر او , مده

کیست زینب عامل تکمیل عشق

بعد زهرا فارغ التحصیل عشق

کیست او ؟ پروانه پر سوخته

سوختن ازفاطمه آموخته

در فدک صبر علی را دیده است

عشق را با فاطمه سنجیده است

مرحبا زینب که طوفان کرده است

آنچه زهرا گفته بود آن کرده است

او به بحر العشق نوح کربلاست

عشق او فتح الفتوح کربلاست

خلق را زینب شناسی نیست نیست

فاطمه داند که زینب کیست کیست

گر چه «خوش زاد»م , حسینی منصبم

گرقبول افتد غلام زینبم

سروده سید حسن خوش زاد

 

 

فضائل زهرا(س)

پیامبر اکرم(ص) فرمود: فاطمه پاره تن من است. اذیت او اذیت من، خشنودی او خشنودی من است.(کشف الغمه ج2 ص89)

پیامبر اکرم(ص) فرمود: فاطمه حوریه ای است به صورت انسان ( دلائل الامامه ص52)

پیامبر اکرم(ص) فرمود:خدا من و علی و فاطمه و حسن و حسین (علیهم السلام) را از یک نور آفرید (کشف الغمه ج2 ص 84)

پیامبر اکرم(ص) فرمود: فاطمه اول کسی است که داخل بهشت می شود (بحار الانوار ج43 ص44)

پیامبر اکرم(ص) به فاطمه (س) فرمود : می دانی چرا فاطمه نامیده شدی.

علی ابن ابیطالب (ع) گفت یا رسول الله چرا فاطمه نامیده شد.

فرمود: چون او و پیروانش از آتش دوزخ درامانند (بحارالانوار ج43ص14)

روضه های فاطمیه

 

فخر ملائک

یه روز و یه روزگاری، مادرم خیلی جوون بود

مایه فخر ملائک ، تو زمین و آسمون بود

آسمونی ها همیشه، مادرو نشون می دادن

که درخشش نمازش، تا شعاع کهکشون بود

نیمه شبها تو نمازش، دستشو بالا می آورد

تک تک همسایه هارو، یاد می کرد و یادشون بود

همه منت گدایی، درخونمونو داشتن

خاطر اونو می خواستن، بسکه خوب و مهربون بود

افتخار مادر ما ،تو بهار زندگانیش

پاکی و صفا به پیش، دشمنان بد زبون بود

تا یه روز یه عده نامرد آتیش و هیزم آوردن

خونشو آتیش کشیدن، تا دیدن تو آشیون بود

یه طرف صدای ناله، یه طرف صدای ضجه

خودمونو تا رسوندیم، مادرم غرقه ی خون بود

با تن مجروح و خونی، خودشو سپر قرار داد

تا که دید امام عصرش، با طناب و ریسمون بود

دشمنا امون ندادن، راهشو یک باره بستن

شلاق مغیره ای وای، سد راه تو اون میون بود

اشکای چشمای بابا، گریه هامو در میاره

آخه چشمای پر آبش ،نشون مظلومی مون بود

گلای باغ نبوت ، با دو چشمای پر از اشک

نگاشون تو این میونه، به نگاه باغبون بود

سروده کمال مومنی

***

نیمه دیگر

آهسته  می شوید یگانه همسرش را

با آب زمزم آیه های کوثرش را

آهسته میشوید غریب شهر یثرب

پشت وپناه وتکیه گاه و یاورش را

تنها کنار نیمه های پیکر خود

می شوید امشب نیمه های دیگرش را

آهسته می شویدمبادا خون بیاید

آن یادگاریهای دیوار ودرش را

پی می برد آن دستهای مهربانش

بی گوشواره بودن نیلوفرش را

می گوید اما باز مخفی می نماید

 با آستینی بغضهای حنجرش را

در خانه‌ی اوپهلوی زهرا ورم کرد

حق دارد او بالا نمی گیرد سرش را

با گریه های دخترانه زینب آمد

بوسد کبودی های روی مادرش را

برشانه های آفتابی اش گرفته

مهتاب هجده ساله‌ی پیغمبرش را

دور از نگاه آسمانها دفن میکرد

در سرزمینهای سؤالی همسرش را

سروده علی اکبر لطیفیان 

 

***

آخر یه روز

مادر یه روز مهدی می‌آد، برای یاری

میشه که روز فرجش، مارم بیاری

تکیه می ده به کعبه و ،با صوت اعلا

می گه انابن و حیدرو، انابن و زهرا

غصه نخور مهدی می‌آد، با شور و احساس

منتقمت با اون می‌شه، حضرت عباس

حسینی ها به عشق اون، می آن به یاری

دشمنای علی می شن، همه فراری

آخر یه روز گل می کنه، تو آسمونها

نغمه یا علی و با، ذکر یا زهرا

نشون می ده به شیعه ها، یه قبر خاکی

میگه که قبر مادره، اسوه پاکی

از توی قبر اون دوتا رو، بیرون میآره

توی آتیش هردوشونو، باهم می‌زاره

میگه چرا یه خونه رو شما سوزوندین

حرمت صاحب خونشو ، شما شکوندین

میگه گناه مادرم مگر چه بوده

که مزد یاری علی ، رخ کبوده

خدا می دونه مادرم ،خیلی جوون بود

چرا روزای آخرش، قدش کمون بود

سروده کمال مومنی

***

رباعی های ایام فاطمیه

 آنان که بر این خانه هجوم آوردند

در خاک نهال کینه را پروردند

در کعبه علی شکسته بتها شان را

اکنون به در خانه تلافی کردند

سروده جواد محمد زمانی 

***

خون است که روی خاک خشت افتاده است

داغ است به قلب سر نوشت افتاده است

خیزید وفرشته را به بیرون ببرید

آتش به در باغ بهشت افتاده است

سروده جواد محمد زمانی 

***

بر چهره شکوه آسمانی داری

یک پنجره باغ ارغوانی داری

ای رزم تو بین کوچه ودرپس در

بر سینه مدال قهرمانی داری

سروده جواد محمد زمانی 

 

یا روح اله

سالروز عروج ملکوتی حضرت امام خمینی(ره) را به عموم عاشقان آن امام راحل تسلیت عرض می نمائیم.

شادی روحش صلوات

 

مرثیه های ایام فاطمیه

نرومادر

نرو ای همدم تنهایی بابا، مادر

می شود بعد تو بابا تک و تنها، مادر

وای اگر سایه تو از سرما کم بشود

چه مگر بر سر تو رفته در آن کوچه ی شوم

پس از آن حادثه افتاده ای از پا، مادر

آخرین بار که گیسوی مرا شانه زدی

لرزه دست تو لرزانده دلم را مادر

من و بی مادری ، ای وای، برایم زود است

کاش می شد که از اینجا بروم با مادر

سروده سید محمد جواد شرافت

***

روح آفتاب

ای روح آفتاب چرا پا نمی شوی

بانوی بو تراب چرا پا نمی شوی

پهلوی منهم از خبر رفتنت شکست

رکنم شده خراب چرا پا نمی شوی

با قطره قطره اشک سلامت نموده ام

زهرا بده جواب چرا پا نمی شوی

خورشید لطمه دیده حیدر بلند شو

بر جمع ما بتاب چرا پا نمی شوی

رفتی و روی صورت خود را کشیده ای

ای مادر حجاب چرا پا نمی شوی

بی تو تمام ثانیه ها دق نموده اند

رفته زمان بر آب چرا پا نمی شوی

روی کبود تو به نگاهم اشاره کرد

مردم از این خطاب چرا نمی شوی

می میرد از تنفس دلگیر کوچه ها

این غنچه های ناب چرا پا نمی شوی

سروده رحمان نوازنی

 

***

نیمه دیگر

آهسته می شوید یگانه همسرش را

با آب زمزم آیه های کوثرش را

آهسته می شوید غریب شهر یثرب

پشت و پناه و تکیه گاه و یاورش را

تنها کنار نیمه های پیکر خود

می شوید امشب نیمه های دیگرش را

آهسته  می شوید مبادا خون بیاید

آن یادگاریهای دیوار و درش را

پی می برد آن دستهای مهربانش

بی گوشواره بودن نیلوفرش را

می گرید اما باز مخفی می نماید

با آستینی بغضهای حنجرش را

در خانه ی او پهلوی زهرا ورم کرد

حق دارد او بالا نمی گیرد سرش را

با گریه های دخترانه زینب آمد

بوسد کبودی های روی مادرش را

بر شانه های آفتابی اش گرفته

مهتاب هجده ساله ییغمبرش را

دور از نگاه آسمانها دفن می کرد

در سرزمین های سئوالی همسرش را

سروده علی اکبر لطیفیان

 

***

چه حالی داده دل را دست مادر

که می شستی زدنیا دست مادر

از آن سیلی مگر چشمت نمی دید

که می جستی مرا با دست مادر

سروده جواد محمدزمانی

 

***

تو هم با کوفه هم دستی مدینه

نمک خوردی ولی پستی مدینه

کسی بر بازوی زهرا نمی زد

اگر دستم نمی بستی مدینه

سروده شیخ رضا جعفری

 

***

یتیمان جز دو چشم تر ندارند

به غیر از خاک غم بر سر ندارند

چو مادر مرده ها باید فغان کرد

که طفلان علی مادر ندارند

 

سروده جواد حیدری

 

***

به دلم افتاده

به دلم افتاده مادر دردتو دوا می گیره

خوب می شی مادر دوباره خونمون صفا می گیره

به دلم افتاده مادر دوری از اجل می گیری

زخم پهلوت می شه درمون باز منو بغل می گیری

باغبون رحمی به ما کن چشماتو دوباره وا کن

جون زینب تو برای خوب شدن فقط دعا کن

به دلم افتاده مادر ای که چشمات مهربونه

خوب می شه دست شکسته می زنی موهامو شونه

به دلم افتاده مادر بابای ما که امیره

از غریبی در میادو ذوالفقار به کف می گیره

به دلم افتاده مادر مثل دوره پیمبر

به زبونا باز می افته اسم باصفای حیدر

بعضی وقتا هم می ترسم سراغ از اجل بگیری

پیش چشمای تر ما تو نفس نفس بمیری

الهی زنده نباشم تا برات ماتم بگیرم

 یا می شد به جای محسن من به پای تو بمیرم

ای عزیز آسمونی تو بمون قد کمونی

بابامون علی جوونه خودتم هنوز جوونی

یه نگاهی به حسن کن مادرا رحمی به من کن

 لااقل برا حسینت ،مهربون فکر کفن کن

به دلم افتاده مادر می رسه جمعه موعود

پسرت مهدی می آد و می شه دشمن تو نابود

او میاد با تیغ حیدر روی لب می گه مکرر

مادرم که بی گناه بود چرا شد زکینه پرپر

سروده جواد حیدری

اشعار فاطمیه

ایام گل یاس

دیدی زده بالای دری پرچم زهرا

بی اذن مشو وارد بزم غم زهرا

ایام، تعلق به گل یاس گرفته

افراشته بنگر همه جا پرچم زهرا

بر سینه ی زخمی و شکسته پی تسکین

جز اشک محبان نبود مرهم زهرا

پیدا نکند لولو و مرجان بهشتی

هرکس نشود غرق مگر در یم زهرا

خواهی عرق شرم نریزی به قیامت

درنوکری اینجا مگذاری کم زهرا

کافی است به سنی و مسیحی چو یهودی

از چادر خاکی بخورد یک دم زهرا

ای رشته ای از چادر بی بی مددی کن

گردیم چو سلمان شما محرم زهرا

بردار زبانم ببرید و بنویسید

تو میثم تماری و من میثم زهرا

سروده محسن افشار

***

اگر نبود

زهرا اگر نبود خدا مظهری نداشت

توحید انعکاس نمایانتری نداشت

جز در مقام عالی زهرا فنا شدن

ملک وجود فلسفه دیگری نداشت

زهرا اگر در اول خلقت ظهور داشت

دیگر خدا نیاز به پیغمبری نداشت

فرموده اند در برکات وجود او

زهرا اگر نبود علی همسری نداشت

محشر بدون مهریه ی همسر علی

سوگند می خوریم شفاعتگری نداشت

حتی بهشت با همه نهرهای خود

چنگی به دل نمی زد اگر کوثری نداشت

دیروز اگر به فاطمه سیلی نمی زدند

دنیا ادامه داشت، دگر محشری نداشت

سروده علی اکبر لطیفیان

***

آب و نان

حیدر که هست پس تو چرا کار می کنی

جارو مکش که سرفه امانت نمی دهد

نانی بخور، عزیز دلم آب رفته ای

این کاسه های آب، توانت نمی دهد

دنبال رنگ چهره در آیینه ات مباش

آیینه شرم کرده نشانت نمی دهد

تابوت قوس دار و عجیبی که ساختم

شرحی زحجم جسم کمانت نمی دهد

دستاس!دست فاطمه ام پینه بسته است

از خواهش من است تکانت نمی دهد

سروده وحید قاسمی

***

 

هاله اندوه

ندارد ابر، چشمان گهرباری که من دارم

ندارد کوه بر دوش این چنین باری که من دارم

نمانده هیچ ماهی این چنین در هاله ی اندوه

ندارد آسمان اینک شب تاری که من دارم

غم مرگ پدر ، دیدار دشمن غربت مولا

کمی از آن همه اندوه بسیاری که من دارم

بهشت مصطفی بودم ندارم هیچ گل اینک

بدین سان آشیان در سایه ی خاری که من دارم

کنارم آمده قاتل، فزون تر کرده اند و هم

شگفتا وعده مرگ است دیداری که من دارم

مدینه در غروبی تلخ، خورشید که تو داری

کبود ابرهای کینه، رخساری که من دارم

مدینه بعد از این نقش حبیبت بی وفا شد

همه جویند از تو رسم بیزاری که من دارم

ربوده خواب از چشم تمام عافیت جویان

در این شب های غربت ،ناله ی زاری که من دارم

پس از این ای مدینه تا ابد آرام خواهی خفت

به خاموشی گراید چشم بیداری که من دارم

برایت می سرایم نیمه شب اندوه مولا را

تماشایی است شبها اشک سرشاری که من دارم

سروده سید مهدی حسینی

 

***

خاکستر

وقتش شده نگاه به دور و برت کنی

فکری برای این همه خاکسترت کنی

عذر مرا ببخش، دوایی نداشتم

تا مرهم کبودی چشم ترت کنی

امشب خودم برای تو نان می پزم ولی

با شرط اینکه نذر تب پیکرت کنی

مجبور نیستی، که برای دل علی

یک گوشه ای بنشینی و چادر سرت کنی

من قبله و تو در شرف روبه قبله ای

پس واجب است روی به این همسرت کنی

زحمت مکش خودم به حسین آب می دهم

تو بهتر است، فکری برای پرت کنی

ای کاش از بقیه ی پیراهن حسین

معجر ببافی و کفن دخترت کنی

من، زینب، حسن، همه ناراحت توایم

وقتش شده نگاه به دورو برت کنی

سروده علی اکبر لطیفیان

***

 

مهدی جان

لفظ طیار تو معراج برد معنی را

اشک چشمان تو میخانه کند دنیا را

تکیه بر کعبه بزن سر بده آواز ظهور

چون که این کار تو خوشحال کند زهرا را

آن که در قدرت تو رفتن امروز نهاد

داد بر قبضه ی تو آمدن فردا را

کعبه را شوق طواف تو نگهداشته است

ورنه ریگ است و بگردد همه صحرا را

هرکه زنده است به خورشید سلامم ببرد

ما که مردیم و ندیدیم به خود گرما را

ای عطش تشنگی کوزه به دریا برسان

یک نفر یک خبر از ما بدهد دریا را

سروده شیخ رضا جعفری

 

 

حدیث

حضرت امام صادق (ع):

هیچ روزی همچون روز محنت و اندوه ما در کربلا نیست هر چند روز سقیفه و سوزانـدن در خانه امیرالمومنین و حسنین و فاطمه و زینب و ام کـلثوم و فـضـه و کـشـتن محسن با ضرب لگد بزرگتر و وحشتناکتر و تلختر اسـت زیرا آن روز اصل و ریشه عذاب است

بانوی مطهر

بر بانوی مطهرمان گریه می کنیم
بر آن همیشه بهترمان گریه می کنیم

با این دو زمزمی که خداوند داده است
بر آیه های کوثرمان گریه می کنیم

بر بروی بالهای سپید ملائکه
بر آن کبود پیکرمان گریه می کنیم

کنجی نشسته ایم و کنار پیمبران
بر دختر پیمبرمان گریه می کنیم

بر لاله های بستر او خیره می شویم
بر آنچه آمده سرمان گریه می کنیم

دیر آمدیم و حادثه او را ز ما گرفت
حالا کنار باورمان گریه می کنیم

قبل از حساب، صبح قیامت که می شود
اوّل برای مادرمان گریه می کنیم

سروده علی اکبر لطیفیان

اشعار فاطمیه

خبر فاطمه

درخت درد را پرورده بودند

برای او خبر آورده بودند

که ای خاکی نشین آسمانها

زبانم لال زهرای تو جان داد

تب غمناله اش در جوش می رفت

همان خیبر شکن از هوش می رفت

به هوش آمد سوی خانه روان شد

به سوی نعش مظلومه دوان شد

رسید و دید یارش بر زمین است

همه دار و ندارش بر زمین است

نشسته و خیمه زد بر جسم بانو

سر بانو نهاده روی زانو

تلطف کرد با آن باغ چیده

تکلم کرد با یار شهیده

که ای خورشید بی همتا علی ام

لب از لب بازکن زهرا، علی ام

سخنهای علی اعجاز می کرد

که زهرا چشم بر او باز می کرد

به آنچه بین عشاق است مرسوم

نگاهی کرد مظلومه به مظلوم

که گرچه مست از جام وصالم

حلالم کن تو ای مظلوم عالم

سروده جواد محمدزمانی

 ***

 صدیقه الشهیده

زهرا همان کسی است که بیت محقرش

طعنه زده به عرش و تمامی گوهرش

او را خدا برای خودش آفریده است

تا اینکه هر سحر بنشیند برابرش

شرط پیمبری به پسر داشتن که نیست

آن کس پیمبراست که زهراست دخترش

مانند احترام خداوند واجب است

حفظ مقام فاطمه حتی به مادرش

یک نیمه اش نبوت و  نیم اش ولایت است

حالا علی صداش کنم یا پیمبرش

دست توسل همه انبیاء بود

بر رشته های چادر فردای محشرش

ما بچه های فاطمه ممنون فضه ایم

از اینکه وا نشد، پس در پای دخترش

مسمار در اگرچه برایش مزاحم است

اما مجال نیست که بیرون بیاورش

سروده علی اکبر لطیفیان

 ***

یا فاطمه الزهرا

آیا اجازه می دهی گویم تو را مادر

من بی بها هستم تو هستی پر بها مادر

از مادری تو علی باور شدیم آری

پرورده ای ما را غلام مرتضی مادر

جان شلمچه سیرتان، آن سرخ پهلویان

قبل از اجل بالین این خسته بیا مادر

روز قیامت که کسی پشت و پناهم نیست

راهی به جنت واکنم با ذکر یا مادر

ما را اگر قابل بدانی یک سئوالی هست

یک سنگ قبر حتی نداری تو چرا مادر

دیر آمدیم و روضه خوانهایت به ما گفتند

خوردی کتک از دست اولاد زنا، مادر

پای زمین افتادن تو در بر حیدر

کوچک بود حتی غم کربوبلا مادر

خواهیم زحق تا در رکاب حضرت مهدی

گیریم تقاص زخم بازوی تو را مادر

سروده جواد حیدری

*** 

این اشعار جانسوز صدیقه طاهره سلام اله علیها صرفا بصورت موقت و فقط برای ایام فاطمیه گذاشته شده اند تا مورد استفاده برادران ذاکر اهل بیت علیه السلام قرار گیرد

 

یازهرا

اگه شمعی کنه حرف دلم گوش

کنم در سوختن خود را فراموش

خموشی هرچراغی داره اما

چراغ من شده بی وقت خاموش

 

***

فاطمه من

مهر تو یک لحظه در کاهش نبود

برلبت نه سال یک خواهش نبود

هرچه بار از دوش من برداشتی

جای آن تابوت خود بگذاشتی

 

***

زمزمه

مادر قد کمون من فاطمه

دردو بلات به جون من فاطمه

خونه مادرم شده پر زدود               شکسته شد حرمت مادر چه زود

یاس سپید پدرم شد کبود             مزد رسالت بخدا این نبود

 مادر قد کمون من فاطمه

دردو بلات به جون من فاطمه

شکوه کنم به جرم این زمونه                شاهد غربت تو آسمونه

آتیش گرفته در آشیونه                       نشسته بر تن تو صد نشونه

 

مادر قد کمون من فاطمه

دردو بلات به جون من فاطمه

مدینه شد محشر کبری به پا         محسن شیش ماهه ما شد فدا

مادر ما گمشده در شعله ها          نشون داده به من غم کربلا

مادر قد کمون من فاطمه

دردو بلات به جون من فاطمه

خدا کنه نفس برام نمونه                      تا نبینم سیلی و تازیونه

غصه اون هر دل و می سوزونه               فاطمه و یه تابوت شبونه

مادر قد کمون من فاطمه

دردو بلات به جون من فاطمه

 

***

خداحافظ مادر

خدا مادرم را کجا می برند

گمانم برای شفا می برند

خدا حافظ ای شمع افروخته

خدا حافظ ای مادر سوخته

خدا یا گل من که نیلی نبود

جواب پیمبر که سیلی نبود

گل من در این کوچه پرپر شده

گل من فدائی حیدر شده

نماز شبت شد قضا مادرم

برای تو سجاده می آورم

به سجاده تو نظر می کنم

ببین چادرت را به سر می کنم

 

***

مرثیه علی (تک بیتی های روضه ها)

ای چراغ خانه ام سوسو نزن 

                                         ناله از درد رخ و بازو مزن

فاطمه جان حسین جان حسن 

                                         پیش چشمان علی پرپرمزن

اهل یثرب نفس خود را بنده اند 

                                         مرغ عشقم را خدا،پرکنده اند

تا که مرگ تو عزیز من رسید 

                                         کوچه دشمن شادی حیدر بدید

ماندنت چون شمع آبم می کند  

                                         رفتنت خانه خرابم می کند

ای تمام عشق بانوی علی   

                                          لرزه افتاده به زانوی علی

ای کتاب عمر من بسته نشو 

                                          مثل مردم از علی خسته نشو

این دل غمدیده را تو زنده کن 

                                          جان من یکبار دیگر خنده کن

ای کبود نیمه جانم فاطمه   

                                          دلبر قامت کمانم فاطمه

از غریب شهر ماتم رو مگیر 

                                          پیش زینب دست بر پهلومگیر

ای هم آوای علی تنها مرو  

                                          بی کسم من بی کسم زهرا مرو

باز کن زهرا گره از کار من  

                                          کن قیام ای بستری بیمار من

ای نگار خسته و دلریش من 

                                          سفره را خود پهن کن در پیش من

حدیث فاطمیه

امیرالمومنین (ع) در مورد غصب خلافت ، مصیبتی که پیران را فرسوده و جوانان را پیر ، فرمود:

"فصبرت و فی العین قذی و فی الحلق شجا"

پس صبر کردم در حالیکه خار در چشم و استخوان در گلو بودم (خطبه 3 نهج البلاغه معروف به شقشقیه)

                                            ++++

حضرت زهرا(سلام اله علیها) در روزهای آخر عمرش می فرمود:

یا رب انی سئمت الحیاه و تبرمت باهل الدنیا فالحقنی بابی الهی عجل وفاتی سریعا

(پروردگارا، از زندگانی خسته و روی گردان شده ام و از بندگان دنیا، بلاها و مصیبت های ناگوار دیدم، خدایا، مرا به پدرم(رسول خدا) متصل گردان و مرگ مرا برسان) - حدیث 118 نهج الحیاه

مرثیه فاطمه

با پا زدند بردر و در را صدا زدند

بی اطلاع آمده و بی هوازدند

دیدند چون حریف نبردش نمیشوند

دستش طناب بسته به او پشت پا زدند

یک عده جاهل متجاهر به فسق هم

لب تشنه آمدند ولی آب را زدند!!

یکدسته مس که رنگ طلا هم ندیده اند

تهمت به بی کفایتی کیمیا زدند

با جمع نا منظمشان سنگریزه ها

سیلی به روی مادر آیینه ها زدند

شیطان پرست های به ظاهر خدا پرست

حتی تو را برای رضای خدا زدند!!

تحریف کرده اند تو را تازیانه ها

از بس که حرفهای تو را نا به جا زدند

حالا که میشود اگر آن سالها نشد

پرسیدن همین که شما را چرا زدند؟؟

منبع شعر:http://www.shiati.ir

***

مولا سوختم

عصمت اللهم من و ازعشق مولا سوختم

صورتم مى‏سوخت کردم ناله بابا سوختم

مردم دنیا پرست در انحرافى ریشه دار

در سقیفه رأى دادند و من آنجا سوختم

دشمنان نقشه کشیدند و ز جهل دشمنان

بهره بردند و من مظلومه تنها سوختم

اى جوانان من جوان بودم ولى با عمر کم

تا بماند شمع دین روشن سراپا سوختم

سینه‏ام از داغى مسمار غافل مانده بود

کز غریبى على در بین اعدا سوختم

گر على تنها شود پهلو شکستن جایز است

بهر حفظ جان حیدر بى مهابا سوختم

در میان شعله آتش حجابم حفظ شد

پشت در رفتم غریبانه خدایا سوختم

آتشى دیدم که تا روز فرج بر پا بود

با بیاید مهیدم بهر مداوا سوختم

منبع شعر:http://www.shiati.ir

بوی بهشتی

نبى به بوى بهشتى تو ارادت داشت

على به جلوه هر روزه تو عادت داشت

کدام نور ز مصراع بیت تو جوشید

که شعله هم به در خانه‏ات ارادت داشت

براى خاطر حیدر به تازیانه نشست

کدام دست چنان دست تو عبادت داشت؟

براى ضربه دیگر به دیدنت آمد

که گفته دشمن تو نیّت عیادت داشت؟

پس از تو اى گل نشکفته پرپر این بلبل

ز شام تا به سحر ناله‏ها به یادت داشت

قسم به سوره خاکى چادرت بانو

به درک قدر تو باید فقط سعادت داشت

منبع شعر:http://www.shiati.ir