هیئت وارثان ثارالله علیه السلام

هیئت وارثان ثارالله (ع) تهران شهرک ولی عصر عجل الله تعالی فرجه

هیئت وارثان ثارالله علیه السلام

هیئت وارثان ثارالله (ع) تهران شهرک ولی عصر عجل الله تعالی فرجه

بیانات مقام معظم رهبری در مورد قمه زنی

بخشی از بیانات رهبر معظم انقلاب درباره عزاداری اباعبدالله الحسین علیه السلام که چندین سال قبل در جمع روحانیون کشور به مناسبت ایام محرم بیان فرمودند جهت اطلاع دوستان نقل می شود:

...بنده خیلی متاسفم که بگویم در این سه چهار سال اخیر برخی کارها در ارتباط با مراسم عزاداری ماه محرم دیده شده است که دستهایی به غلط آن را در جامعه ما ترویج کرده اند. کارهایی را باب می کنند و رواج می دهند که هر کس ناظر آن باشد برایش سوال به وجود می آید.

به عنوال مثال در قدیم الایام بین طبقه عوام الناس معمول بود که در روزهای عزاداری به بدن خودشان قفل می زدند! البته پس از مدتی بزرگان و علما آن را منع کردند و این رسم غلط برافتاد. اما باز مجددا شروع به ترویج این رسم کرده اند و شنیدم که بعضی افراد در گوشه و کنار این کشور به بدن خودشان قفل می زنند! این چه کار غلطی است که بعضی افراد انجام می دهند!

قمه زدن نیز همین طور است . قمه زدن هم از کارهای خلاف است . می دانم عده ای خواهند گفت : « حق این بود که فلانی اسم قمه را نمی آورد. » خواهند گفت : « شما به قمه زدن چه کار داشتید عده ای می زنند ؛ بگذارید بزنند! »نه ؛ نمی شود در مقابل این کار غلط سکوت کرد.

اگر به گونه ای که طی چهار پنج سال اخیر قمه زدن را ترویج کردند و هنوز هم می کنند در زمان حیات مبارک امام رضوان الله علیه ترویج می کردند قطعا ایشان در مقابل این قضیه می ایستادند.

کار غلطی است که عده ای قمه به دست بگیرند و به سر خودشان بزنند و خون بریزند. این کار را می کنند که چه بشود؟! کجای این حرکت عزاداری است؟!

 
البته دست بر سر زدن به نوعی نشانه عزاداری است . شما بارها دیده اید کسانی که مصیبتی برایشان پیش می آید برسروسینه خود می کوبند. این نشانه عزاداری معمولی است . اما شما تا به حال کجا دیده اید که فردی به خاطر رویکرد مصیبت عزیزترین عزیزانش با شمشیر برمغز خود بکوبد و از سر خود خون جاری کند ! کجای این کار عزاداری است !

 قمه زدن سنتی جعلی است. از اموری است که مربوط به دین نیست و بلاشک خدا هم از انجام آن راضی نیست . علمای سلف دستشان بسته بود و نمی توانستند بگویند « این کار غلط و خلاف است». امروز روز حاکمیت اسلام و روز جلوه اسلام است . نباید کاری کنیم که آحاد جامعه اسلامی برتر یعنی جامعه محب اهل بیت علیهم السلام که به نام مقدس ولی عصر ارواحنافداه به نام حسین بن علی علیه السلام و به نام امیرالمومنین علیه الصلاه والسلام مفتخرند در نظر مسلمانان و غیرمسلمانان عالم به عنوان یک گروه آدمهای خرافی بی منطق معرفی شوند.

من حقیقتا هر چه فکر کردم دیدم نمی توانم این مطلب ـ قمه زدن ـ را که قطعا یک خلاف و یک بدعت است به اطلاع مردم عزیزمان نرسانم . این کار را نکنند. بنده راضی نیستم . اگر کسی تظاهر به این معنا کند که بخواهد قمه بزند من قلبا از اوناراضی ام . این را من جدا عرض می کنم .

یک وقت بود در گوشه و کنار چند نفر دور هم جمع می شدند و دور از انظار عمومی مبادرت به قمه زنی می کردند و کارشان تظاهر ـ به این معنا که امروز هست ـ نبود. کسی هم به خوب و بد عملشان کار نداشت ; چرا که در دایره محدودی انجام می شد. اما یک وقت بناست که چند هزار نفر ناگهان در خیابانی از خیابانهای تهران یا قم یا شهرهای آذربایجان و یا شهرهای خراسان ظاهر شوند و با قمه و شمشیر برسر خودشان ضربه وارد کنند. این کار قطعا خلاف است . امام حسین علیه السلام به این معنا راضی نیست . من نمی دانم کدام سلیقه هایی و از کجا این بدعتهای عجیب و خلاف را وارد جوامع اسلامی و جامعه انقلابی ما می کنند !

اخیرا یک بدعت عجیب و غریب و نامانوس دیگر هم در باب زیارت درست کرده اند!بدین ترتیب که وقتی می خواهند قبور مطهر ائمه علیهم السلام را زیارت کنند از در صحن که وارد می شوند روی زمین می خوابند و سینه خیز خود را به حرم می رسانند! شما می دانید که قبر مطهر پیغمبر صلواه الله علیه و قبور مطهر امام حسین امام صادق موسی بن جعفر امام رضا و بقیه ائمه علیهم السلام را همه مردم ایضا علما و فقهای بزرگ در مدینه و عراق و ایران زیارت می کردند. آیا هرگز شنیده اید که یک نفر از ائمه علیهم السلام و یا علما وقتی می خواستند زیارت کنند خود را از در صحن به طور سینه خیز به حرم برسانند !اگر این کار مستحسن و مستحب بود و مقبول و خوب می نمود بزرگان ما به انجامش مبادرت می کردند. اما نکردند.

حتی نقل شد که مرحوم آیت الله العظمی آقای بروجردی رضوان الله تعالی علیه آن عالم بزرگ ومجتهد قوی و عمیق و روشنفکر عتبه بوسی را با این که شاید مستحب باشد منع می کرد. احتمالا استحباب بوسیدن عتبه در روایت وارد شده است .

در کتب دعا که هست . به ذهنم این است که برای عتبه بوسی روایت هم وجود دارد. با این که این کار مستحب است ایشان می گفتند « انجامش ندهید تا مبادا دشمنان خیال کنند سجده می کنیم ; و علیه شیعه تشنیعی درست نکنند. » اما امروز وقتی عده ای وارد صحن مطهر علی بن موسی الرضا علیه الصلاه والسلام می شوند خود را به زمین می اندازند و دویست متر راه را به طور سینه خیز می پیماند تا خود را به حرم برسانند! آیا این کار درستی است نه ; این کار غلط است . اصلا اهانت به دین و زیارت است . چه کسی چنین بدعتهایی را بین مردم رواج می دهد؟ نکند این هم کار دشمن باشد ! اینها را به مردم بگویید و ذهنها را روشن کنید.

دین، منطقی است . اسلام، منطقی است و منطقی ترین بخش اسلام تفسیری است که شیعه از اسلام دارد; تفسیری قوی . متکلمین شیعه هر یک در زمان خود مثل خورشید تابناکی می درخشیدند و کسی نمی توانست به آنها بگوید « شما منطقتان ضعیف است ».

اشعار دهه اول محرم

دیدن یار

آخرش یه روز آقامو می بینم

آخرش کنار مولام می شینم

آخرش با تموم آلودگیم

بوسه ای با گریه از پاش می چینم

آخرش یه روز براش خونی می شم

تنم و بر سر راهش می کِشم

تا شاید منو با خون قبول کنه

بکشه دست عنایت به چِشم

آخرش نمی دونم که چی می شه

چه کنم این دلم آروم نمی شه

من اقامو می شناسم خیلی خوبه

باز کرم می کنه مثل همیشه

آخرش دوباره شرمنده می شم

اون می شه مولا و من بنده می شم

مثل باغِبُون به گل وفا داره

من زاشک دیده هاش زنده می شم

آخرش منو به صحرا می بره

منو تا کعبه ی دلها می بره

آخرش درد دلم دوا می شه

آقا از گدای خود رضا می شه

آخرش سختی به پایان می رسه

نصیب نوکرا کربلا می شه

سروده جواد حیدری

***

همسایه

در دایره ی عشق گرفتار حسینم

عاشق شده ی چرخش پرگار حسینم

فریاد زند چاک گریبان جنونم

عمریست که منصورم و بردار حسینم

انگشت نمای همه ی رهگذرانم

دیوانه ی زنجیری بازار حسینم

این زاغ بدآواز سزاور غضب نیست

من مرغ ستایشگر گلزار حسینم

خوشبخت ترینم که نیازم به کسی نیست

من ریزه خور سفره ی دربار حسینم

در زندگیم واسطه ی فیض الهی است

من تا ابدالدهر بدهکار حسینم

فردای قیامت همه سرگشته ولی من

آسوده میان صف زوار حسینم

در خلد برین از کرم حضرت دادار

همسایه ی دیوار بدیوار حسینم

سروده وحید قاسمی

***

عرش خدا

عرش خدا، صحن و سرای ارباب

کعبه ی ما، پایین پای ارباب

تو خودت خوب می دونی اسیرِ تو دل منه

عشق ناب تو آقا، تموم حاصل منه

می دونی بدون تو، من آبرویی ندارم

جز بیام به کربلا ،من آرزویی ندارم

عرش خدا، صحن و سرای ارباب

کعبه ی ما، پایین پای ارباب

چی می شه، عوض بشم تا افتخار تو بشم

حُر باشم توبه کنم، همیشه یار تو بشم

اگه یک نگاه کنی گره زکارم وا می شه

کربلا روزیم می شه درد منه منم دوا می شه

عرش خدا، صحن و سرای ارباب

کعبه ی ما، پایین پای ارباب

چی می شه آقا بیاد با هم یه کربلا بریم

تا ابالفضل بگیم و تو حرم سقا بریم

تو حریم پسر ام بنین نوا کنیم

یاد دستای اقا قیامتی به پا کنیم

عرش خدا، صحن و سرای ارباب

کعبه ی ما، پایین پای ارباب

دستای رشیدی که بوسه گه آل عباست

دستای رشیدی که پناه ناموس خداست

دستای رشیدی که باعث فخر علقمه است

برا اسباب شفاعت روی دست فاطمه است

سروده جواد حیدری

***

زائر عرش نشین

زیر قبه ی حسینی اجابت می شه دعاها

رکعتی نماز رو خاکش آدم می بره بالا

حجابای نورانی رو می دره سجده رو تربت

آخه صاحب شهیدش جون داده تو غم و غربت

شفای تموم دردا تو خاک کرببلاشه

ضریح شش گوشه ی اون تو دل سینه زناشه

مولا فرموده که مَردم اگه از فرات می خوردن

از محبت ما سهمی توی دلهاشون می بردن

آدما اگه بدونن وقتی زاِئر تو هستن

بنابر گفته ی معصوم توی عرش حق نشستن

آدما اگه بدونن چی می دن به زائر تو

میان و دورت می گردن جون می دن به خاطر تو

آدما اگه بدونن شبای جمعه چی می شه

مثل بعضی از ملائک مقیمت می شن همیشه

آدما اگه بدونن فضیلت های شمارو

روایت داره نمی رن حج خونه‌ی خدا رو

آدما اگه بدونن شبای جمعه تو اونجا

جمع میشن برا زیارت انبیاء حتی اماما

موقع سحر که میشه بوی سیب می وزه اونجا

وقتیهِ که پا می زاره توحرم حضرت زهرا

یکی از درای جنت وسیعه صفش درازه

حک شده باب حسینه رو به کل دنیا بازه

قیامت وقتی که مردم دنبال پناهی هستن

می بینن تو سایه ی عرش عده ای دورت نشستن

شیعه توی خونه هر روز بنابر عین روایت

با زیارتِ عاشورا می ره کربلا زیارت

موقع سلام به ارباب ملائک همه سفیرن

برای بردن فیض روضه اینجا صف می گیرن

به ابی انت و امی بگو وقتی آب می خوردی

با وضو باش هر جایی که اسم اربابتو بردی

تو شب اول قبرم میگن ای محب بی تاب

حساب و کتاب نداری می رسه بدادت ارباب

سئوال اونا همینه که چرا سینه کبودی

سال شصت و یک چی می شد که تو هم کربلا بودی

شنیدم روز قیامت بنا بر خواسته ی مادر

کربلایی می شی محشور میآیی با تن بی سر

چرا مادرت نمی خواست ببینه داغ و عزاتو

چی شنید با گریه میدوخت لباس کرببلاتو

توی مسجد یا تو کوچه چرا پیغمبر خاتم

می بوسید و گریه می کرد لب و پیشونی تو با هم

گاهی سینه و گلوتو می بوسید وگریه می کرد

ثواب این اشکارو هم به محبات هدیه می کرد

به ما گفتن ازقدیما زمان ظهورش آقا

همه ی آدما می شن  عاشق حسین زهرا

سروده  روح اله عیوضی

***

اگه کربلا نباشه

زیر آسمون کسی نیست تو هوای تونباشه

این دلم یه تیکه سنگه اگه جای تو نباشه

بیا این سینه رو بشکاف من تو دست تو اسیرم

غیر ممکن ِ تو قلبم رد پای تو نباشه

اسم تو ترانهِ ما زیر گنبد کبوده

گم می شیم اگه یه روزی کربلای تو نباشه

چی می گم مگر که می شه زمین ِ بی حرم تو

 می شه آره با یه شرطی که خدای تو نباشه

گناها امون نمی دن آسمون رامون نمی دن

اگه توی جا نمازم خاک پای تو نباشه

***

با تو ما هزارتا الماس  توی دنیا آفریدیم

چشامون شدش یه دریا تا بدام تو رسیدیم

 اسم تو شفای بالِ بی مثاله بی مثاله

هردفعه اومد رولبها تا به آسمون پریدیم

با تو عمریه می خونیم، همیشه پیشت می مونیم

توی دوزخم بریم ما کی می گه که نا امیدیم

می مونیم تو اظطرابت تا به آخرش خرابت

کربلا تو قلب ماهاس گرچه کربلا ندیدیم

گره ها باز می شه با تو میون مجلس نحه

حاجت ماها رو دادن تا که یا حسین کشیدیم

***

همه ی دارو ندارم توی این دو روز دنیا

شیرینی گریه هستی ای قتیل گریه آقا

وقتی که لبا می خشکه می مونیم به زیر آفتاب

می فرستیم یه سلامی به تو ای عزیز زهرا

تویی که از نفس تو نفس ما جون می گیره

زنده می شه با دم تو به خدا حضرت عیسی

تو فراتِ ماتم تو همه غرقه، غرقه، غرقند

ناجی کشتی نوحی دم تو عصای موسی

بالابالاها رسیدی رفتی از تنت بریدی

خون تو زمین رسیده کی می گه تویی تو یحیی

***

می فرستیم یه سلامی به تو که منو می خونی

عمریه گشتم و گشتم اما تو برام می مونی

تو همون مرد غریبی همیشه برام طبیبی

چی بگم تو که نگفته همه دردامو می دونی

آرزوهامون درازه واسه‌ی گفتن با تو

حرفای زیادی داریم توی این بی همزبونی

ما داریم کم کم و کم کم بار دنیامو می بندیم

یه دونه آرزو دارم،آرزومو می رسونی؟!

واسه اون شش گوشه‌ی تو واسه اون گنبد زرین

دل من تنگه می دونی تو که ماه آسمونی

سروده روح اله عیوضی

***

یاد محرم

چه شبا که کربلاتُ به لب و زبون آوردم

تو مُحرمِت آقا جون، دل و به خدا سپردم

چه روزا که توی هیئت ،می گرفت دلم بهونه

اینقده حسین می‌گفتم، دل می شد برات دیوونه

کوچیکیم یادم می یادش، یه پیرن سیاهی داشتم

توی پیرهنام همیشه، اونو خیلی دوست می داشتم

با چادر سیاه مادر، خیمه ای به پا می کردم

زیر خیمه‌‌ی‌ عزاهات ، اسمت‌ و صدا می کردم

با تموم رو سیاهی ، عزات و بپا می کردم

هرچی رو به غیر عشقِت، از خودم جدا می کردم

با خودم همش می گفتم، تو که آبرو نداری

چرا دائما تو اسمِ، آقات و به لب می آری

کاش یه بار دیگه بیادش، اون روزای آسمونی

منو مثل بچگی‌هام، دوباره پیشِت بِخُونی

عشق ناب تو همیشه، جذبه‌ی عجیبی داره

که بدا رو مثل من هم، توی مجلست می‌یاره

سروده کمال مومنی

***

پدر دارم

عمه جان این سر منور را، کمکم می کنی که بردارم

شامیان حرامیان دیدید، راست گفتم که من پدر دارم

ای پدر جان عجب دلی دارم،ای پدر جان عجب سری داری

گیسویم را به پات می ریزم،تا ببینی چه دختری داری

ای که جان سه ساله ات بابا،به نگاه تو بستگی دارد

گر به پای تو بر نمی خیزم، چند جایم شکستگی دارد

آیه های نجیب و کوتاهم، شبی از ناقله تنزل کرد

غنچه های شیه آلاله، روی چین های دامنم گل شد

دستی از پشت خیمه ها آمد،لاجرم راه چاره‌ام گم شد

 هربلایی که بود یا می شد،به سر زینب تو آوردند

قاری من چرا نمی خوانی؟!،چه به روز لب تو آوردند

چشمهای ستاره بارانم، مثل ابر بهار می بارد

من مهیای رفتنم اما، خواهرت را خدا نگه دارد

سروده علی اکبر لطیفیان

***

لب سرخ

زساغر لب سرخت شراب می ریزد

و یا فرشته به حلق تو آب می ریزد؟

نه آب می چکد و نه شراب از حلقت

که پاره پاره ی قلب رباب می ریزد

فرشته آمده از راه و خون پاکش را

به پای حنجر تو با شتاب می ریزد

خزان ترینی و اما بهار می آید

چه غنچه ها که به رویت به خواب می ریزد

اگر که داغ بزرگت به قاب جا گیرد

زغصه می شکند پشت قاب می ریزدسروده

سید محمد جوادی

 

***

شبه پیمبر

همگی بیاین داره علیِ اکبرم می ره

کمکم کن ای خدا شبه پیمبرم می ره

مادرش تو کربلا نیست که براش گریه کنه

اون کسی که راه میرفت شبه مادرم می ره

بدتره از یهودیا کوفیای ِکینه ای‌اند

زینبم بیا ببین که داره حیدرم می ره

گیسوی خوهرای علی دیگه پریشونه

اونکه مثل عباسِ پناه دخترم میره

می دونم می ره و داغش می مونه رو جگرم

اونکه پهلوش میشکنه شبیه مادرم می ره

قوت زانو و نور چشم و میوه‌ی دلم

بخدا دارو ندارم داره از برم می ره

همه انبیا برای اکبرم هراسونند

ستون خیمه های خواهر مضطرم می ره

سروده جواد حیدری

***

اشک سکینه

بابا جون چرا نمی گی سخنی

باسکوتت دلمو می شکنی

بابا جون چرا قد تو خمیده است

چرا بر کمر گرفته‌ای تو دست

بابا جون بگو عموی ما کجاست

بابا جون عموی با وفاکجاست

بابا جون ما همگی عمو می خوایم

عمو بین این همه عدو می خوایم

بابا جون بگو به ماه مدینه

دیگه آب از تو نمی خواد سکینه

آیا می شه من عمو رو ببینم

یه بار دیگه رو زانوش بشینم

نکنه عمو ی ما کشته شده

 پیکر او به خون آغشته شده

نکنه عمو شبیه اکبرت

پر کشیده سوی زهرا مادرت

بابا جون بگو تو از عمو سخن

درد دلهاشو بگو بابا  به من

دخترم طاقت داری برات بگم

عمو ی خوب تو داشت فقط یه غم

غمش این بود که ز جور اشقیاء

نتونست آب بیاره بهر شما

دخترم دیگه عمویی ندارید

که برید سر روی زانوش بذارید

سروده ی جواد حیدری

***

ساعت آخر

همگی بیان داره، عزیز برادرم می ره

عباسم کجاست داره، امام و رهبرم می ره

می دونم که ساعت، آخرِ که می بینمش

خدایا چکار کنم، که روح پیکرم می ره

بچه ها بیاین بیرون، کسی تو خیمه نمونه

ستون خیمه ها و امیر لشکرم می ره

اشک چشم بچه ها، برای اکبرش کمه

حالا دارن می بینن، بابای اکبرم می ره

دیگه از غریبی و بی کسی فریاد نزنین

که داره به قتلگاه، غریبِ مادرم می ره

نمی دونم چی بگم ،سکینه آوا نکنه

میگه ای خدا داره، بابای مضطرم می ره

یکی میگه ای خدا، تو شاهدی و ناظری

که داره از پیشمون، بابای اصغرم می ره

دشمنا صف کشیدن، خیمه رو غارت ببرن

چون می بینن که داره، زاده ی حیدرم می ره

سروده کمال مومنی

 

***

سر به روی نیزه

این سرِ بریده‌ی کیست، که دارهْ قرآن می خونه

گمونم صدای زهراست، شبیه صداش می مونه

عمه چشماشو نگا کن، داره از من می پوشونه

توصداش نوایی داره، که دلم رو می سوزونه

این سرِبریده ی کیست، که تو رو بیچاره کرده

زن و بَچَه‌شو خدایا، دنبالش آواره کرده

باورم نمی شه عمه، که بابام حسینُ کُشتن

سرش و به روی نیزه، جلو چشم تو گذاشتن

خدایا یه کاری کن که، بابامو بغل بگیرم

رو تنش سری نمونده، الهی براش بمیرم

یه صدا همش به گوشه، نوای عجیبی داره

ناله‌ی غریبِ مادر، دائم از صداش می باره

سنگ یه نامرد بی دین، رو لب بابا نشسته

داره خون زمین می ریزه، دندون بابام شکسته

سروده کمال مومنی

عیسای زمانه

اگر امروز باشد یا که فردا

سراپا گوش باشم یا تماشا

 تو را خواهم بدست آورد آخر

میان شهر باشی یا که صحرا

 به تو نسبت نخواهم داد غیبت

تو هرجایی تو هر جایی تو هر جا

 تو عیسایی و ما لنگان و کوریم

دگرها سا مری اند و تو موسا

 گل گلدسته ها با بوی تو خوش

بخواند از تو نافوس کلیسا

 تو نور مطلقی ما ظلمت محض

تو دریایی و ما کفهای دریا

 تو باغ دلفریبی ما گل یاءس

تو یعنی حسن و ، زشتی معنی ما

 سواد دیدنت در چشم ما نیست

ندارد فرق ابجد یا الفبا

 تو طاوس بهشتی ، زاغ ماییم

تو یوسف ما ز اقوام زلیخا

 تو چوپانی و عالم گله ی تو

مران از گله ات چشم مدارا

 غمت مانند گیسوی شب قدر

شب هجرت شب تاریک یلدا

 سرم را زیرپایت میگذارم

اگر امروز باشد یا که فردا

سروده حجت الاسلام رضا جعفری

اثر احادیث شیعه

چگونه یک حدیث، اینشتن را شگفت‌زده کرد؟

 

«آلبرت اینشتین» فیزیکدان بزرگ معاصر، در آخرین رساله‌ علمی خود با عنوان "دی ارکلارونگ Die Erklarung به معنای بیانیه" که در سال 1954 در آمریکا و به زبان آلمانی نوشت، اسلام را بر تمامی ادیان جهان ترجیح داده و آن را کامل‌ترین ومعقول‌ترین دین دانسته است.

این رساله در حقیقت همان نامه‌نگاری محرمانه اینشتین با مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی است. اینشتین در این رساله "نظریه نسبیت" خود را با آیاتی از قرآن کریم و احادیثی از کتاب‌های شریف نهج البلاغه و بحارالانوار  تطبیق داده و نوشته است که هیچ جا در هیچ مذهبی چنین احادیث پر مغزی یافت نمی‌شود و تنها این مذهب شیعه است که احادیث پیشوایان آن نظریه ی پیچیده "نسبیت" را ارائه داده ولی اکثر دانشمندان آن را نفهمیده‌اند.

یکی از این حدیث‌ها حدیثی است که علامه مجلسی در مورد معراج جسمانی رسول اکرم (ص) نقل می‌کند که: «هنگام برخاستن از زمین، لباس یا پای مبارک پیامبر به ظرف آبی می‌خورد و آن ظرف واژگون می‌شود. اما پس از اینکه پیامبر اکرم(ص) از معراج جسمانی باز می‌گردند مشاهده می‌کنند که پس از گذشت این همه زمان، هنوز آب آن ظرف در حال ریختن روی زمین است». اینشتین این حدیث را از گرانبهاترین بیانات علمی پیشوایان شیعه در زمینه "نسبیت زمان" دانسته و شرح فیزیکی مفصلی بر آن می‌نویسد. اینشتین همچنین در این رساله "معاد جسمانی" را از راه فیزیکی اثبات می‌کند. او فرمول ریاضی معاد جسمانی را عکس فرمول معروف "نسبیت ماده و انرژی" می‌داند:

E = M.C2 >> M = E :C2

یعنی اگر حتی بدن ما تبدیل به انرژی شده باشد دوباره می‌تواند عینا" به تبدیل به ماده و زنده شود.

اینشتین در این کتاب همواره از آیت الله بروجردی با احترام و به لفظ"بروجردی بزرگ" یاد کرده و از شادروان پروفسور حسابی نیز بارها با لفظ"حسابی عزیز" یاد کرده است.

اصل نسخه این رساله اکنون به لحاظ مسایل امنیتی به صندوق امانات سری لندن (بخش امانات پروفسور ابراهیم مهدوی) سپرده شده و نگهداری می‌شود.

این رساله را پروفسورابراهیم مهدوی (مقیم لندن) ، با کمک یکی از اعضاء شرکت اتومبیل‌سازی "بنز" و به بهای  3000000دلار از یک عتیقه‌فروش یهودی خریداری کرد.

دستخط اینشتین در تمامی صفحات این کتابچه توسط خط‌ شناسی رایانه‌ای چک شده و تأیید گشته است

 منبع :اخبار شیعیان http://www.abna.ir/textnews.asp?id=22194

 

تأثیر نماز بر ایمنی حواس

تأثیر نماز بر ایمنی حواس

پیامبر اکرم (ص) :  

وضو کلید نماز و نماز کلید بهشت است .

دانش بشری از سال ها پیش حواس انسان را در پنج عنوان ( بینایی ، شنوایی ، بویایی ، چشایی و لامسه ) طبقه بندی می کند و همین حواس پنجگانه هستند که رابطه گسترده انسان و دنیای اطراف او را شکل می دهند .

در قسمت های گذشته به چند مزیت پزشکی پیرامون نظافت دست ناشی از وضو ، توجه یافتیم و اینک به نظافت صورت رسیده ایم که آن نیز در آیه شریفه 9 از سوره مبارکه مائده ، به عنوان یک فرمان لا یتغیر الهی بر عموم مسلمانان واجب شده است .

در اهمیت نظافت صورت شاید همین نکته کافی باشد که چهار حس از مجموع حواس پنجگانه بشری در وابستگی کامل با صورت بسر می برند . تماس آب که منشأ پاکیزگی و حیات است و به صورت، علاوه بر محاسن متعددی که از جهت برقراری تعادل ناقل های عصبی در بدن انسان دارد، از دیدگاه مقابله با آلودگی هایی که ممکن است ، در چشم ، بینی ، دهان و پوست صورت و .. ایجاد بیماری کند مهم است . به خصوص که در آب ، حین وضو ، و همچنین استفاده از شانه و مسواک ذکر شده است .

با این که دست قدرتمند صنع الهی ، چنان ساختمان گوش و بینی و چشم و .. را آفریده است که خود به خود مقاومت بی نظیری در مقابل آلودگی می کنند و روزانه بارها و بارها بدون آنکه انسان وقوفی پیدا کند ، آلودگی ها را از خود دور می سازند ( مثلاً در گوش جریان موم ، در بینی موهای ریز متعدد ، در چشم پلک زدن و اشک و .. ) اما چنانچه آب نیز در شستشوی صورت به کار برده شود ، ما حصل فعالیت پاک کنندگی اعضای صورت به نتیجه خواهد رسید.                         

علاوه بر این که حداقل 3 بار شستشوی صورت هر گونه آلودگی محیطی را نیز از آن خواهد زدود، توجه به این نکته مهم است که دو راه عمده ابتلا به عفونت ها ( دهانی و استنشاقی ) هر دو مربوط به محدوده صورت هستند .

در هر صورت دستور قرآن مبنی بر شستن دست ها و صورت قبل از نماز با توجه به اینکه این اعضاء معمولاً پوشانده نمی شوند ( حتی در مورد حجاب خانم ها مورد استثناء واقع شده اند وجه و کفین ) و در نتیجه با وجود اهمیت آنها از نظر تمرکز حس های پنجگانه ، در معرض آلودگی دائمی هستند ، می تواند حاوی حکمت های بی شمار باشد ، که در سطور گذشته با اختصار، به مشتی نمونه خروار اشاره شد . (منبع   http://www.iranianuk.com)