هیئت وارثان ثارالله علیه السلام

هیئت وارثان ثارالله (ع) تهران شهرک ولی عصر عجل الله تعالی فرجه

هیئت وارثان ثارالله علیه السلام

هیئت وارثان ثارالله (ع) تهران شهرک ولی عصر عجل الله تعالی فرجه

اشعار عیدغدیرخم عید ولایت امیرالمومنین علی علیه السلام

عید غدیرخم عید ولایت مولی امیرالمومنین علی علیه السلام مبارک باد


مولا اگر نبود،ولایت نداشتیم 

 روز حساب، باب شفاعت نداشتیم 
  
 عاشق نمی شدیم اگر مرتضی نبود 
 نسبت به اهل بیت ارادت نداشتیم 
  
 عشق علی که قسمت هرکس نمی شود 
 سلمان اگر نبود، سعادت نداشتیم 
  
 مولا اگر نبود، عجم سرشکسته بود 
 ما غیراز او امید حمایت نداشتیم 
  
 اسلام ما نتیجه ی لبخند مرتضی است 
 با زور تیغ ، میلِ هدایت نداشتیم 
  
 مولا اگر نبود، ری از دست رفته بود 
 تاریخ هشت سال رشادت نداشتیم 
  
 این انقلاب بی مددش پا نمی گرفت 
 شور قیام و شوق شهادت نداشتیم 
  
 ما از دعای خیرِ علی رزق می خوریم 
 این طور اگر نبود، روایت نداشتیم 
  
 رونق نداشت حجره ی انصاف هایمان 
 برکت به کار و کسب تجارت نداشتیم 
  
 شبهای جمعه گریه مان ارث مرتضی است 
 ما بی کمیل حال عبادت نداشتیم 
  
 محشر که دست مردم  سرگشته خالی است 
 بیچاره می شدیم ؛ ولایت نداشتیم 
 سروده وحید قاسمی
 
*** 
  
دلها اگر که بال برای تو میزنند 
هر شب سری به سمت سرای تو میزنند 
  
جبریل میشوند تمام کبوتران 
وقتی که بال و پر به هوای تو میزنند 
  
از وصله های کهنه نعلین خاکی ات 
پیداست سر به سوی خدای تو میزنند 
  
هر شب فرشته ها که به معراج می روند 
دستی به ریشه های عبای تو میزنند 
  
بینند اگر خیال تو را بت تراش ها 
تا روز حشر تیشه برای تو میزنند 
  
بر سینه ام نوشته خدا والی الولی 
یا مظهر العجایب و یا مرتضی علی 
  
وقتش رسیده تا که زمین امتحان دهد 
وقتش رسیده تا که زمان را تکان دهد 
  
فصل ظهور نفس رسالت رسیده است 
میخواهد ازخدای به گامش توان دهد 
  
باید سه روز صبر کند در غدیر خم 
تا که به روی منبری از دل اذان دهد 
  
میخواست حق که آینه ای در برابر ... 
... آئینه تمام نمایش مکان دهد 
  
میخواست حق که عین نبی را عیان کند 
میخواست حق که دست خودش را نشان دهد 
  
شوری میان عرصه ی محشر بلند شد 
دست علی به دست پیمبر بلند شد 
  
وقتی غضب کند همه زیر و زِبر شوند 
جنگاوران معرکه ها در به در شوند 
  
وقتی غضب کند همه در خاک میروند 
گیرم که صد سپاه بر او حمله ور شوند 
  
چشمش اگر به پهنه میدان نظر کند 
گردن کشان دهر همه بی سپر شوند 
  
از ضرب ذوالفقار، خدا فخر می کند 
سرهای بی شمارِ جدا بیشتر شوند 
  
فرقی نمی کند که یسار است یا یمین 
آنقدر سر زند که دو سر، سر به سر شوند 
  
این مرد تکیه گاه نبرد پیمبر است 
این شیر ، شیر حضرت حق است حیدر است 
  
سر می دهیم و از درتان پر نمی زنیم 
موجیم و سر به ساحل دیگر نمی زنیم 
  
وقتی که حرف ؛حرف ولایت مداری است 
ما دم ز غیر، تا دم آخر نمی زنیم 
  
وقتی که امر نائبتان فرضِ جان ماست 
سنگ کسی به سینه باور نمیزنیم 
  
فصل بصیرت است به جز با لوای او 
حتی قدم به صحنه محشر نمی زنیم 
  
ما را فقط به پای ولایت نوشته اند 
ما سینه پای بیرق دیگر نمی زنیم 
  
با ذوالفقار و نام علی پا گرفته ایم 
ما درس خود ز مکتب زهرا گرفته ایم 
  
عطری بده که غنچه نیلوفرم کنی 
تا در حضور خویش شبی پرپرم کنی 
  
اصلاً مرا نگاه تو در صبح روز عهد 
پروانه آفرید که خاکسترم کنی 
  
دُرّ نجف دلم شده شاید به دست خویش 
روزی مرا بگیری و انگشترم کنی 
  
من را جلا بده که تو را جلوه گر شوم 
بهتر همان که آینه دیگرم کنی 
  
نان جوئی به دست تو دیدم چه میشود.... 
...هم سفره غلام خودت قنبرم کنی 
  
همراه ظرف خالی شیر آمدم که باز 
دستی کشی به روی سرم سرورم کنی 
  
آقا نظر به چشم تر مادرم نما 
بوی محرم آمده عاشق ترم نما 
سروده  حسن لطفی

*** 
ای به خلق از خلق اولیٰ یا امیرالمؤمنین 
وی به جن و انس مولا یا امیرالمؤمنین 
  
خلق بیتو قطرة از هم جدا افتادهاند 
با تو میگردند دریا یا امیرالمؤمنین 
  
کیست جز تو باء بسم الله رحمان الرحیم 
در کتاب حق تعالی یا امیرالمؤمنین 
  
از خدایی با خدایی تا خدایی در خدا 
ای خدا را عبد اعلا یا امیرالمؤمنین 
  
در شب معراج بر گوشش رسید آوای تو 
هر چه احمد رفت بالا یا امیرالمؤمنین 
  
طاعت کونین بی تو شعلهای از دوزخ است 
بس بود مهر تو ما را یا امیرالمؤمنین 
  
پیشتر از بودن ما ای همه چشم خدا 
چشم بگشودی تو بر ما یا امیرالمؤمنین 
  
من نمیدانم که هستی آنقدر دانم که هست 
خلق عالم بیتو تنها یا امیرالمؤمنین 
  
من نمیدانم که هستی آنقدر دانم که گشت 
کشتۀ راه تو زهرا یا امیرالمؤمنین 
  
هرکه در محشر بود دستش به دامان کسی 
ما تو را داریم فردا یا امیرالمؤمنین 
  
شک ندارم این که فردا دوستان خویش را 
خود کنی در حشر پیدا یا امیرالمؤمنین 
  
در قفایت میدود چون سایه روز و شب نماز 
چون کنی رو در مصلا یا امیرالمؤمنین 
  
نی همین امروز دست خلق بر دامان توست 
انبیا گویند فردا یا امیرالمؤمنین 
  
ای نگاهت بهتر از گلهای خندان بهشت 
سوی ما هم چشم بگشا یا امیرالمؤمنین 
  
تو وصی احمدی انصاف اگر دارد عدو 
بس بود « من کنت مولا » یا امیرالمؤمنین 
  
ناز بر جنّت کند، آنکو کند با یک نگاه 
باغ حسنت را تماشا یا امیرالمؤمنین 
  
تا به دست دل بگیرم دامن مهر تو را 
پای بنْهادم به دنیا یا امیرالمؤمنین 
  
دوست دارم گر به باغ خلد هم سیرم دهند 
جز توأم نبود تمنّا یا امیرالمؤمنین 
  
با تولای تو حتی در جحیمم گر برند 
از جحیمم نیست پروا یا امیرالمؤمنین 
  
تا به روی دوش احمد پا نهادی در حرم 
یا علی گفتند بتها یا امیرالمؤمنین 
  
این عجب نبود تواند کبریایی بخشدت 
قادر حی توانا یا امیرالمؤمنین 
  
بی تو فاء « فوق ایدیهم » ندارد نقطه ای 
ای تو بسم الله را « با » یا امیرالمؤمنین 
  
تو همه نادیدنیها را به چشمت دیدهای 
ای خدا را چشم بینا یا امیرالمؤمنین 
  
در همان آغوش مریم داشت نامت را به لب 
تا مسیحا شد مسیحا یا امیرالمؤمنین 
  
انّما و بلّغ و تطهیر در شأن تو بود 
بارها کردیم معنا یا امیرالمؤمنین 
  
میثم آلوده دامانم تو خود با یک نگاه 
پاک کن پرونده ام را یا امیرالمؤمنین 
سروده غلامرضا سازگار 
  
** 
دلم مست شراب الغدیر است 
سراپایم کتاب الغدیر است 
  
الا ساقی، سر و جانم فدایت 
تمام هست خود، ریزم به پایت 
  
نجات از بند و دام هستیم ده 
ز مینای ولایت مستیم ده 
  
چنان برگیر با یک جرعه هوشم 
که چون خم در غدیر خم بجوشم 
  
دل از کف داده ام "ما انزلم" کن 
ز" اکملت لکم" دین کاملم کن 
  
بده جامم که عیدی دل پذیر است 
نه نوروز است، این عید غدیر است 
  
وجودم مست از جام تولاست 
دلم دریایی از نور تجلاست 
  
بیا تا مدح مولا را بگوییم 
به صحرای غدیر خم بپوییم 
  
محمد نغمه توحید دارد 
در آن صحرا خدا هم عید دارد 
  
چه صحرایی، ز جنت با صفا تر 
ز دامان منی هم دلرباتر 
  
چه عیدی خوب تر از عید قربان 
چه روزی روز عترت روز قرآن 
  
  محمد، وقت ابلاغ است" بلغ" 
 منافق را به دل داغ است" بلغ" 
  
محمد پیک حق را این پیام است 
رسالت بی ولایت نا تمام است 
  
نمایان کن جلال حیدری را 
کز آن کامل کنی پیغمبری را 
  
بگو با مردم عالم علی کیست 
بگو دین جز تولای علی نیست 
  
بگو حکم علی نص کتاب است 
بگو خط علی اسلام ناب است 
  
بگو این آیه بر من گشت نازل 
نبوت بی ولایت نیست کامل 
  
تویی پیغمبر و حیدر امیر است 
تو را غار حرا او را غدیر است 
  
رسالت با ولایت یک کتاب است 
یکی ماه است و دیگر آفتاب است 
  
الا ای خلق عالم سر به سر گوش 
محمد دم زند خاموش خاموش 
  
محمد را به لب در ثمین است 
ثناگوی امیر المومنین است 
  
تو گویی می رسد بر گوش جان ها 
پیامش در زمین و آسمان ها 
  
که هرکس را منم امروز مولا 
علی از نفس او بر اوست اولی 
  
علی دین را امام راستین است 
علی دست خدا در آستین است 
  
علی یعنی چراغ اهل بینش 
علی یعنی پناه آفرینش 
  
علی آیینه ی آیین اسلام 
علی یعنی تمام دین اسلام 
  
علی میزان، علی ایمان، علی حق 
علی سر تا قدم توحید مطلق 
  
علی مولود کعبه رکن دین است 
علی آیینه حق الیقین است 
  
علی بر حزب حق، صاحب لوا بود 
علی فرمانده کل قوا بود 
  
علی شمعی که در بزم ازل سوخت 
علی جبریل را توحید آموخت 
  
علی در ملک هستی ناخدا بود 
علی پیش از خلایق با خدا بود 
  
علی حمد و علی ذکر و علی دم 
علی حجر و حطیم و بیت و زمزم 
  
علی حج و صلاه است و صیام است 
علی رکن و قعود است و قیام است 
  
علی دست خدا در فتح خیبر 
علی روز احد یار پیمبر 
  
علی در یاری حق ترک جان گفت 
علی در بستر ختم الرسل خفت 
  
علی اسلام را در صدر تابید 
علی در بدر هم چون بدر تابید 
  
علی دین است و قرآن است و احمد 
علی یعنی علی یعنی محمد 
  
ولی الله اعظم رکن دین اوست 
اولوا الامر تمام مسلمین اوست 
  
که قرآن می کند وصف خضوعش 
ز خاتم بخشی و حال رکوعش 
  
هزاران سلسله آواره ی اوست 
حدیث منزله در باره اوست 
  
گهر از " سلمک سلمی" فشانم 
حدیث از" لحمک لحمی" بخوانم 
  
علی داد از ولادت با نبی دست 
نبی عقد اخوت با علی بست 
  
نمیدانم که بودم چیستم من؟ 
اگر پرسید یاران کیستم من؟ 
  
مسلمانم، مسلمان غدیرم 
امیرالمومنین باشد امیرم 
  
بود خاک در او آبرویم 
غلام یازده فرزند اویم 
  
چو از اول گل من را می سرشتند 
بر آن گل نام مولا را نوشتند 
  
ولای مرتضی بود و گل من 
علی بود و علی بود و دل من 
  
ولایت روح را آب حیات است 
ولایت خلق را فلُک نجات است 
  
ولایت گوهر دریای نور است 
ولایت همدم موسی به طور است 
  
ولایت هدیه رب جلیل است 
ولایت رهنمای جبرئیل است 
  
ولایت گل برآرد از دل خار 
ولایت میثم است و چوبه دار 
  
ولایت یعنی از حیدر حمایت 
ولایت یعنی از عترت روایت 
  
ولایت یعنی از جان دست شستن 
به موج خون رضای دوست جستن 
  
ولایت یعنی از گهواره تا گور 
طریق عترت از روی خط نور 
  
ولایت بستگی دارد به فطرت 
ولایت خط قرآن است و عترت 
  
به قرآن قول پیغمبر همین است 
تمام دین امیر المومنین است 
  
به حق حِق همین است و جز این نیست 
که هرکس را ولایت نیست دین نیست 
  
تو را گر مهر مولا نیست در دل 
ز طاعات و عباداتت چه حاصل 
  
اگر گیری وضو با آب زمزم 
اگر سجاده گردد عرش اعظم 
  
اگر گویی اذان بر بام افلاک 
گر از تکبیر گردد سینه ات چاک 
  
اگر ضرب المثل گردد خضوعت 
به حمد و قل هوالله و رکوعت 
  
اگر در سجده صدها سال مانی 
خدا را از درون خسته خوانی 
  
اگر باشد به توحیدت تعهد 
اگر گردی شهید اندر تشهد 
  
مبادا بر نماز خود بنازی 
ولایت گر نداری بی نمازی 
  
گرفتم این که مانند تن و جان 
وجودت شد یکی با کل قرآن 
  
اگر مهر شه مردان نداری 
به قرآن بهره از قرآن نداری 
  
محمد شهر علم است و علی در 
ز در، در شهر وارد شو برادر 
  
هر آنکو ناید از در دزد باشد 
که در محشر جحیمش مزد باشد 
  
مرا غرق تجلا کن علی جان 
مرا مست تولا کن علی جان 
  
ز جام معرفت سیراب گردان 
چو شمع محفل خود آب گردان 
سروده غلامرضا سازگار 
  
** 
ولایت چیست؟ اصل آفرینش 
کلید قفل سیر درک و بینش 
  
ولایت چیست ؟ تحصیل تعهد 
صراط ما پس از ایاک نعبد 
  
ولایت چیست؟ معراج تکامل 
پی اثبات ذات پاک حق قل 
  
ولایت علت غایی است ما را 
به حمت فعل بی ماضی است ما را 
  
ولایت آب و گل را در هم آمیخت 
که از آمیختن آدم برانگیخت 
  
ولایت نور را شد ساحل نور 
که طوفانش بود در خط دستور 
  
ولایت کوه آتش را کند گل 
به ابراهیم در وقت توکل 
  
ولایت در کف موسی عصا شد 
به امر حق به شکل اژدها شد 
  
ولایت را دم عیسی قرین است 
که انفاس خوشش جان آفرین است 
  
ولایت در ولایت گشت کامل 
کز او نور هدایت گشت حاصل 
  
ولایت جمع را تفریق دارد 
که درکش سالها تحقیق دارد 
  
ولایت رمز اثبات وجود است 
ز جود او همه بود و نبود است 
  
ولایت دشمن نامردمی هاست 
یگانه رهبر سر در گمی هاست 
  
ولایت هر که دارد غم ندارد 
قوامش بیش هست و کم ندارد 
  
ولایت یازده نور جلی بود 
که پیوند تمامی با علی بود 
  
اگر خواهی بدانی این علی کیست 
ولی حق کسی غیر از علی نیست 
  
علی حق را تجلی صفات است 
امامت را چو سیم ارتباط است 
  
به او رنگ ولایت چون ولی شد 
علی مهدی شد و مهدی علی شد 
  
به نخل دین ولایت برگ و بال است 
ولایت را جهان در انتظار است 
  
ولایت پای تا سر عدل و داد است 
بشر را آخرین حکم جهاد است 
  
ولایت کاخها را کوخ سازد 
که قانون بشر منسوخ سازد 
  
ولایت دیده ها را دیده بان است 
ظهور مهدی صاحب زمان است 
  
بشر را لطف نا محدود آید 
ظهور مهدی موعود آید 
  
ولایت معنی الله و نور است 
شکوه رجعت و روز ظهور است 
  
رسالت از ولایت گشت کامل 
که هستی از کمالش گشت حاصل 
  
ولایت خاتمیت راست خاتم 
که ختم خاتمیت هست خاتم 
  
دگرگونی اگر عالم پذیرد 
ره خاتم از آن خاتم بگیرد 
سروده ژولیده نیشابوری 
  
** 
عید غدیر عید خداوند اکبر است 
این عید از تمامی اعیاد، برتر است 
  
عید تمام نعمت و عید کمال دین 
یا عید حاصل زحمات پیمبر است 
  
قرآن پیام داده که این عید احمد است 
زهرا به وجد آمده کاین عید حیدر است 
  
عید خدا و لوح و قلم عید جبریل 
عید چهارده حجج الله اکبر است 
  
از خطبۀ غدیر بخوانید با نبی 
مدح علی که وحی خداوند اکبر است 
  
سوگند میخورم به خداوندی خدا 
آن را که دوستی علی نیست کافر است 
  
گو صد هزار بار شود غصب، حق او 
بعد از نبی علی به همه خلق، رهبر است 
  
طاعات، بیولای علی هیزم جحیم 
توحید بیوجود علی نخل بی بر است 
  
بی مهر مرتضیعلی و خاندان او 
حج و نماز و روزه همان جسم بی سر است 
  
در آفتاب حشر فقط پرچم علی 
بر فرق هر پیامبری سایه گستر است 
  
یک گوشه از ولایت او وسعت بهشت 
یک قطره از کرامت او حوض کوثر است 
  
باید برید سر ز تن دشمن علی 
حتی اگر برادر و فرزند و مادر است 
  
مقداد او به باغ جنان ناز میکند 
کل بهشت، عاشق سلمان و بوذر است 
  
آیا بود فراری جنگ احد امیر 
یا آنکه فاتح احد و بدر و خیبر است؟ 
  
والله نفس پاک پیمبر فقط علیست 
والله شهر علم، محمد، علی در است 
  
کس را چه زهره تا که به زهرا شود امام 
تنها علی امام به زهرای اطهر است 
  
میگویم این کلام و برآیم ز عهدهاش 
یک یاعلی عصارة الله اکبر است 
  
یا مظهرالعجایب، یا مرتضی علی 
این ذکر بر ملائکه ذکر مکرر است 
  
قرآن و او بسان دو ابرو کنار هم 
یا مهر و ماه یا دو فروزنده اختر است 
  
این دو برای امت اسلام دو پدر 
یا در کنار هم دو گرامی برادر است 
  
این است آن علی که پیمبر به وصف او 
فرمود با تمامی ایمان برابر است 
  
یک لحظهاش ز عمر زمان پر فروغتر 
یک ضربهاش ز طاعت کونین، برتر است 
  
با یک اشارهاش همه سلمان اهلبیت 
از یک نظارهاش همه عالم ابوذر است 
  
خواهد کند معاویه با او برابری 
والله کم ز خاک کف کفش قنبر است 
  
تنها علی مدرس کل ملائکه 
تنها علی معلم علم پیمبر است 
  
تنها علی برادر پیغمبر خداست 
تنها علی به عرصۀ پیکار، حیدر است 
  
ماه است شمع خانۀ خشت و گل علی 
خورشید در فروغ رخ او شناور است 
  
غیر از علی که نفس نفیس محمد است؟ 
غیر از علی کتاب خدا را که داور است؟ 
  
لالاند جن و انس و ملک در ثنای او 
مدح علی به عهدة شخص پیمبر است 
  
"میثم "خوش است مدح علی با زبان وحی 
قرآن و وصف شیر خدا شیر و شکر است 
سرروده غلامرضا سازگار 
  
** 
  
یکی گوید سراپا عیب دارم 
یکی گوید زبان از غیب دارم 
  
نمی دانم که هستم هرچه هستم 
قلم چون تیغ می رقصد به دستم 
  
نه  دئبِل نه فَرَزدق نه کُمیتَم 
ولیکن خاک پای اهل بیتم 
  
الا ساقی مستان ولایت 
بهار بی زمستان ولایت 
  
از آن جامی که دادی کربلا را 
بنوشان این خراب مبتلا را 
  
چنان مستم کن از یکتا پرستی 
که از آهم بسوزد ملک هستی 
  
هزاران راز را در من نهفتی 
ولی در گوش من اینگونه گفتی 
  
ز احمد تا احد یک میم فرق است 
جهانی اندرین یک میم غرق است 
  
یقینا میم احمد میم مستیست 
که سرمست ازجمالش چشم هستیست 
  
ز احمد هر دو عالم آبرو یافت 
دمی خندید و هستی رنگ وبو یافت 
  
اگر احمد نبود آدم کجا بود 
خدا را آیه ای محکم کجا بود 
  
چه می پرسند کین احمد کدام است 
که ذکرش لذت شرُب مدام است 
  
همان احمد که آوازش بهار است 
دلیل خلقت لیل النهار است 
  
همان احمد که فرزند خلیل است 
قیام بت شکن هارادلیل است 
  
همان احمدکه ستارالعیوب است 
دلیل راه و علّام الغیوب است 
  
همان احمدکه جامش جام وحی است 
به دستش ذوالفقار امر و نهی است 
  
همان احمد که ختم الانبیاء شد 
جناب کنُت کنزاً مخفیا شد 
  
همان اول که اینجا آخر آمد 
همان باطن که برما ظاهر آمد 
  
همان احمد که سرمستان سرمد 
بخوانندش ابوالقاسم محمد 
  
محمد میم و حاء و میم و دال است 
تدارک بخش عدل و اعتدال است 
  
محمد رحمۀٌ للعالمین است 
شرافت بخش صد روح الامین است 
  
محمد پاک و شفاف و زلال است 
که مرآت جمال ذوالجلال است 
  
محمد تا نبوت را برانگیخت 
ولایت را به کام شیعیان ریخت 
  
ولایت بادة غیب و شهود است 
کلید مخزن سرّ وجود است 
  
محمد با علی روز اخوت 
ولایت را گره زد بر نبوت 
  
محمد را علی آیینه دار است 
نخستین جلوه اش در ذوالفقار است 
  
به جز دست علی مشکل گشا کیست 
کلید کنُت کنزاً مخفیا کیست 
  
کسی دیگر توانایی ندارد 
که زخم شیعه را مرهم گذارد 
  
غدیر ای باده گردان ولایت 
رسولان الهی مبتلایت 
  
ندا آمد ز محراب سماوات 
به گوش گوشه گیران خرابات 
  
رسولی کز غدیر خم ننوشد 
ردای سبز بعثت را نپوشد 
  
تمام انبیاء ساغر گرفتند 
شراب از ساقی کوثر گرفتند 
  
علی ساقی رندان بلاکش 
بده جامی که می سوزم در آتش 
  
مرا آیینۀ صدق و صفا کن 
تجللی گاه نور مصطفی کن 
سروده مرحوم آغاسی 
  
** 
باز تابید از افقْ روز دِرخشانِ غدیر 
شد فضا سرشار عطر گِل ز بستان غدیر 
  
موج زد دریای رحمت در بیابان غدیر 
چشمه های نور جاری شد ز دامان غدیر 
  
شد غدیر خُم تجلیگاه انوار خدا 
تا در آن جا جلوه گر شد نور مصباح الهدی 
  
آفرینش را بود بر سوی آن سامان نگاه 
ما سوی اللّه منتظر تا چیست فرمان اله 
  
ناگهان خَتمِ رسل ، آن آفتاب دین پناه 
بر فراز دست می گیرد علی را همچو ماه 
  
تا شناساند به مردم آن ولی اللّه را 
والِ من والاه خواند، عاد من عاداه را 
  
ای غدیر خم که هستی روز بیعت با امام 
بر تو ای روز امامت از همه امت سلام 
  
از تو محکم شد شریعت ، وز تو نعمت شد تمام 
ما به یاد آن مبارک روز و آن زیبا پیام 
  
از ولای مرتضی دل را چراغان می کنیم 
با علی بار دگر تجدید پیمان می کنیم 
سروده ی سیدرضا موید 
  
** 
دستی به هوا رفت و دو پیمانه به هم خورد 
در لحظه « می » نظم دو تا شانه به هم خورد 
  
دستور رسید از ته مجلس به تسلسل 
پیمانه « می » تا سر میخانه به هم خورد 
  
دستی به هوا رفت و به تایید همان دست 
دست همه قوم صمیمانه به هم خورد 
  
لبیک علی قطره باران به زمین ریخت 
" لبیک علی" نور و تن دانه به هم خورد 
  
یک روز گذشت و شب مستی به سر آمد 
یعنی سر سنگ و سر دیوانه به هم خورد 
  
پس باده پرید از سر مستان و پس از آن 
بادی نوزید و در یک خانه به هم خورد 

سروده مهدی رحیمی 

اشعار هیئتی ولادت و مدح مولا امام علی علیه السلام

علی تنهاست مولود عزیز خالق اکبر
که از دیوار مهمان شد نه مثل انبیا از در

علی تنهاست نوزادی که گوید بازکن مادر
ید از قنداق تا گویم هزاران ذکر بر داور

علی تنهاست یاور در میان قوم پیغمبر
که شد در دعوت اول وزیر و وارث و سرور

علی تنهاست مومن عین کشف پرده آخر
علی تنهاست مرد اول مومن به پیغمبر

علی تنهاست باب علم هر کاو طالبست از در
علی تنهاست باب حطه داخل کی شود کافر

علی تنهاست صاحب منزلت هارون پیغمبر
علی تنهاست میزان عمل در وادی محشر

علی تنها احب خلق نزد خالق اکبر
کنار سفره طائر شده مهمان پیغمبر

علی تنهاست همسر از برای دخت پیغمبر
علی تنها برادر بر نبی طاهر و اطهر

علی تنهاست در صلبش تمام نسل پیغمبر
علی تنهاست در مرگ تمام خلق در محضر

علی تنهاست قالع درب خیبر را بسان پر
علی تنهاست صابر تا حسینش خیره شد بر در

علی تنهاست ساقی تشنگان را بر لب کوثر
علی تنهاست حامی از برای کوثری دیگر

علی تنهاست مظلومی که شیران عرب را سر
علی تنهاست محبوبی که بغض او نفاق آور

علی تنهاست تنها در درون بیت بی همسر
علی تنهاست صابر صبر او ایوب را مادر

علی تنهاست کراری که حقا غیر فرار است
زره در پشت بیکار است اگر باشد بر حیدر

علی تنهاست قاطع شیرهای کافران را سر
علی تنهاست عادل کی ربود از مور حتی پر

علی تنهاست استاد از برای میثم و بوذر
علی تنهاست سلمان پرور و هم مالک اشتر

علی تنهاست منفق مال خود در سر و در منظر
علی آیات نجم و طور میثاق انماالمنذر

علی کشاف کربت ها قسیم جنت و کوثر
معز الاولیا و فدوه اهل کسا حیدر

علی فجار را قاتل علی ابرار را سرور
علی داماد پیغمبر به دامان نبی پرور

علی صدیق اکبر او علی فاروق اعظم او
علی بئر معطل او که بر چاهی نماید سر

علی را بوتراب آمد به عشقش آفتاب آمد
فصاحت را تمام آمد خطابت را کمال و فر

علی داعی علی شاهد علی هادی علی حاضر
علی راضی و مرضی و رضی و مرتضی حیدر

امیرالمومنین حیدر ابوالسبطین پیغمبر
ابوالریحانتین از دیده ی بینای آن سرور

علی تنهاست ساجد سجده اش  سجاده را باور
علی تنهاست راکع در رکوعش داده انگشتر

علی تنهاست عادل عدل عدلش عدل پیغمبر
علی تنهاست صادق صدق او صدیقه را باور

علی تنهاست بر مومن امیر اول و آخر
علی تنهاست بر مسلم پدر با خون فرق سر

علی تنهاست منصوب نبی الآخرین اول
علی تنهاست مقتول شقی الآخرین آخر

علی تنهاست امید دل غمدیده جعفر
به امر ناب پیغمبر به عشق سوره کوثر 

سروده سید جعفر علوی 

***

کعبه خلوتگه اسرار فراوان علیست
بیت حق جلوهگر از روی درخشان علیست

 
در جهان مرد عمل باش و علی را بشناس
که ترازوی عمل کفه و میزان علیست


ای کج اندیش مکن غصب خلافت زیرا
به خدا بعد نبی سلطنت از آن علیست

 
روز محشر که گذرنامه جنت طلبی
آن گذرنامه به امضاء و به فرمان علیست


دادگاهی که به فردای قیامت برپاست
حکم حکم علی و محکمه دیوان علیست

 
کشتن "مرحب" و بگرفتن خیبر در کف
خاطرات خوش دیباچه دوران علیست


دور شو ای پسر "عبدود" از دیدهی او
که شجاعان عرب پشه به میدان علیست


این حسینی که رئیس الشهدایش خوانند
با خبر باش که شاگرد دبستان علیست


سروده سید حسن خوش زاد 

***

ما سوا و محور مینا علسیت
شهسوار تاج کرمنا علیست 

شیعه پایش در مسیر اولیاست
شیعه مولایش على المرتضاست 

آن ملاحت که به یوسف داده اند
جان یوسف از علی بستانده اند 


پیش او افتاده مرحب از نفس
بت شکستن کار حیدر هست وبس 

 

آنکه او فرمانرواى محشر است
حیدر است و حیدر است و حیدر است

سروده سید حسن خوشزاد

گرچه این دیده ز دیدار نجف محروم است
در عوض ریزه خور سفره احسان علیست  

شعر شهادت حضرت علی علیه السلام

یا علی(ع)

از عطای فاطمه من مبتلا بر حیدرم

از ازل تا روز محشر ریزه خوار این درم

مرتضی خود گفته بابای ِمنِ مسکین بود

او بود بابا و زهرای مطهر مادرم

ظهر عاشورای او لب تشنه سینه می زنم

تا دهد با دست خود روز قیامت کوثرم

شامیان گفتند علی آیا مسلمان بوده است

از غریبی علی خاک مصیبت برسرم

لیله ی قدری سحر کرب و بلا یا که نجف

کی شود احیاء بگیرم از عطای دلبرم

ذات هر کس در قیامت نقش پیشانی اوست

نقش پیشانی من باشد غلام حیدرم

شکر اینکه عاشق اولاد زهرا گشته ام

تا دم مرگم بگریم یاد شاه بی سرم

مرگ عشاق علی عین زیارت رفتن است

بهر دلجوئی ما آید امام و سرورم

ذکر ما لحظه به لحظه ساقی کوثر مدد

تا بیاید مهدی صاحب زمان حیدر مدد

سروده ی جواد حیدری

***

کنار بستر بابا

 نیست مادر تا ببیند اشکهای جاری ام

نیست تا اینکه دهد آن مهربان دلداری ام

می رود از حال و خواب از چشمهایم می رود

خاطرات دردناکی دارم از بیداری ام

روزگاری مادر و حالا پدر شد رفتنی

غم همیشه با من است و می کند غمخواری ام

میهمان خانه ام را کوفه از دستم گرفت

تا ابد شرمنده ام کرده است مهمانداری ام

من بدم می آید از این کوچه های چشم تنگ

سخت باشد در چنین وضعی امانت داری ام

بعد تو کوفه به من بی احترامی می کند

نیست یک محرم نماید در غریبی یاری ام

بیست سالِ بعد هم باشد سرم را بشکنم

تا بیاید باز بوی تو زخون جاری ام

دختر تو باشم و بی پرده باشد محملم

تو بگو آیا سزاوار چنین آزاری ام

خطبه می خوانم ولی با غیرت لحن شما

آن زمانی که بیایم پابه پای قاری ام

گر ابالفضلت برم باشد خیالم راحت است

کوفه می داند که ناموس چنین سرداری ام

من خودم معجر رسان دختران حیدرم

کور خواهد شد نخواهد دید دشمن، خواری ام

سروده ی جواد حیدری

 ***

یا امیر المومنین علیه السلام

محراب کوفه امشب در موج خون نشسته
یا عرش کبریا را سقف و ستون شکسته

سجاده گشته رنگین از خون سرور دین
یا خاتم النبیین، یا خاتم النبیین

از تیغ کینه امشب فرقی دو نیم گردید
رفت آن یتیم پرور، عالم یتیم گردید

دیگر نوای تکبیر از کوفه بر نیامد
نان آور یتیمان دیگر ز در نیامد

غمخوار دردمندان امشب شهید گردید
امشب جهان ز فیض حق ناامید گردید

تنها نه خون به محراب از فرق مرتضی ریخت
امشب شرنگ بیداد در کام مجتبی ریخت

امشب به کوفه بذر کفر و ضلال کِشتند
مرغان کربلا را امشب به خون کشیدند

تیغ نفاق امشب بر فرق وحدت آمد
امشب به نام سجاد خط اسارت آمد

امشب به محو خادم، خائن دلیر گردید
آری برادر امشب زینب اسیر گردید

باب عدالت امشب مسدود شد بر انسان
امشب بنای وحدت در کوفه گشت ویران

امشب جهان ز فیض حق ناامید گردید
امشب بنام قرآن، قرآن شهید گردید

سجاده گشته رنگین از خون سرور دین
یا خاتم النبیین، یا خاتم النبیین

سروده ی حمید سبزواری

شعر شهادت امیر المو نین علی علیه السلام

دور شمع پیکرت، گردیده ام خاکسترت

ای به قربان تو و این رنگ زرد پیکرت

از نفس های بلندت میل رفتن می چکد

حق بده امشب بمیرم در کنار بسترت

تا نگیرد خون تازه گوشه ی تابوت را

مهلتی تا که ببندم دستمالی برسرت

حیف شد، از آنهمه دلواپسی کودکان

کاسه های شیرمانده روی دست دخترت

کاش می مردم نمی دیدم به خاک افتاده است

هیبت طوفانی دلدل سوار خیبرت

خلوت شبهای سوت و کور نخلستان شکست

با صدای واعلی و وای حیدرحیدرت

شهر کوفه تا نگیرد انتقام بدر را

دست خود را بر نمی دارد پدر جان از سرت

با شمایی که امیر کوفه اید اینگونه کرد

الامان از کاروان دختر بی معجرت

می روی اما برای صد هزاران سال بعد

میل احسان می نماید غیرت انگشترت

سروده علی اکبر لطیفیان

***

با تو ای فاطمه جان وقت ملاقات من است

رویت ای یار علی قبله ی حاجات من است

بر لب خونی من زمزمه ی یازهراست

نامت آرام دل و رمز فتوحات من است

وقت تنهایی من یاور و یارم بودی

بر تو ای دخت نبی فخر و مباهات من است

استخوان از گلویم، خار زچشمم بردار

گه نگاه و سخنت اوج مناجات من است

عاقبت شان نزول من و تو شد تاویل

سیلی،آیات تو زخم سر، آیات من است

تو و آن سینه ی مجروح، من و فرق دوتا

آن مدال تو این طرح موالات من است

من و این چهره ی خونین تو آن روی کبود

یعنی ای یاس علی روی تو مرآت من است

سرو پهلوی شکسته دل و این دیده ی خون

آن علامات تو این هم علامات من است

سجده گاه من و تو، هردو به خون آغشتند

چه شبیه همه حالات تو حالات من است

تو به دیدوار و در افتادی و من در محراب

این هم امضای قبولی عبادات من است

گربه فریاد علی عشق تو صد جا برسد

برزخی نیست در اینجا که خرابات من است

سروده ی محمود ژولیده  

 

اشعار ولادت حضرت علی علیه السلام

شب سیزده

هردلی که دچار لیلا بود

خوشی روزگار لیلا بود

از کرامات عاشقی است اگر

نام مجنون کنار لیلا بود

میل صحرا نشینی مجنون

بیشتر اعتبار لیلا بود

آنچه دلهای بی شمار ی داشت

محمل در غبار لیلا بود

بی نیاز است از عبادت ما

کعبه ای در حصار لیلا بود

امشب ای عشق در طواف توام

سیزده شب در اعتکاف توام

بال با من، پریدنش با تو

سمت بالا کشیدن با تو

شوق تنزیل آیه ها با من

جبرییل آفریدنش با تو  

گندم کال مزرعه با من

فصل گرم رسیدنش باتو

نخل با من رطب با من

دست مشتاق چیدنش با تو

سجده بر خاک پای تو با من

دست بر سر کشیدنش با تو

قل هو الله یا احد یا هو

وحده لا اله الا هو

کعبه آن قدر بی تو زیبا نیست

بی حضورت مطاف دنیا نیست

بی سبب رد نکرد مریم را

این طرفها که جای عیسی نیست

کعبه مختص حال امروز است

مثل دیروز ومثل فردا نیست

سوره ات را خودت نزول بده

ورنه جبریل مرد اینها نیست

تو که از این طرف نمی آیی

پس چه بهتر درحرم وا نیست

ای مسیحای سبز بنت اسد

آیه لم یلد ولم یولد

ای که صبح ازل شروعت بود

کهکشان حیطه ی طلوعت بود

بهترین لحظه ها برای خدا

لحظه ی سجده خشوعت بود

آنچه دیشب مرا سلیمان کرد

خواب انگشتر رکوعت بود

چاه وقفی ونخل های بلند

حاصل چله های جوعت بود

ای سر آغاز مرد بی پایان

ای که صبح ازل شروعت بود

کس ندیده است ارتفاع تورا

 آفتاب تورا شعاع تورا

به نگاهت کمی نقاب بده

فرصتی هم به آفتاب بده

از خودت از بیان شرح خودت

دست پیغمبران کتاب بده

تا رطب های من شود باده

نخلهای مرا شراب بده

تا بلنداترین صدات کنم

به لبم حق انتخاب بده

یا علی یا علی بهارم باش

فصل جان دادنم کنارم باش

این همه مستجیر مال شماست

التماس فقیر مال شماست

مرد دیروز حضرت امروز

از احد تا غدیر مال شماست

تا خدا بوده تا خدایی هست

لقب یا امیر مال شماست

از تمامی فرش های زمین

تکه ای از حصیر مال شماست

از سر سفره ی مدینه فقط

نمک و نان وشیر مال شماست

زندگی تو مثل مردم نیست

نان تو از تبار گندم نیست

بی نظیر عرب بدون مثل

آفتاب عجم بدون بدل

یا هو الظاهر و هوالباطن

یا هوالآخر وهو الاول

تو رسیدی و وحشت افتاده است

بر سر شانه های لات و هبل

اسدالله غزوه ی احزاب

یل میدان لحظه های جمل

مرد دلدل سوار روز احد

آینه دار خشم عزوجل

الامان از سوار آمدنت

وقت با ذوالفقار آمدنت

نام تو بوی سیب می آرد

روی دلها بهار می کارد

تو همان پیر مرد نخلستان

پیر مردی که نان جو دارد

ای که دلتنگ صبح زهرایی

گریه ی چشم های تو دارد

اول کوچه ی بنی هاشم

روی تابوت شهر می بارد

غسل نیلی فاطمه هر شب

خاطرات تو را می آزارد

هیچ کس مثل تو حبیب نداشت

سر سفره نسیم نداشت

سروده  علی اکبر لطیفیان

 

***ا

ای حیدر شهسوار وقت مدد است

ای زبده ی هشت و چار وقت مدد است

من عاجزم از جهان و دشمن بسیار

ای صاحب ذوالفقار وقت مدد است

سروده ابوسعید ابوالخیر

***

در مخزن لایموت دردانه علی است

در کون و مکان امیر فرزانه علی است

در کعبه ظهور کرد تا بر همه کس

معلوم شود که صاحب خانه علی است

سروده محمد حسین صغیر اصفهانی

***

مهر تو سرشته حق در آب و گل من

جا کرده چو جان در آب و گل من

از مهر علی و مهر اولاد علی

محصول دو عالم من و حاصل من

سروده ملامحسن فیض کاشانی

***

امروز گلی شگفته در عالم شد

کز مقدم پاک او جنان خرم شد

در پیش علی دم از مسیحا کم زن

عیسی زدم علی مسیحا دم شد

سروده قاسم رسا

***

ای شاه نجف فدای لطف و کرمت

جانم به فدای چارگوش حرمت

کی می شود از لطف بگویی یک بار

بعد از نجفم کربوبلا می برمت

سروده کمال مومنی

 

مقصود خدا

در مذهب ما کلام حق ناد علی است

طاعت که قبول حق بود یاد علی است

از جمله آفرینش کون و مکان

مقصود خدا علی و اولاد علی است

سروده (منصوب به) حافظ 

شعر ولادت مولی الموحدین علی علیه السلام

شاهنشه نجف

شاهنشهی و شد نجفَت مرکز شاهی

ایوان تو نور است و جهان جمله سیاهی

 

گر پای کسی در حرمت جای بگیرد

از لطف خریدارشوی تو به نگاهی

 

من رعْیَتِ مُلک توام ای شاه ولایت

شاهی بنما و بده بر ما تو پناهی

 

دیوار حرم، سنگ حرم، صحن و سرایت

دل را ببرد تا به خدا، گر که بخواهی

 

گر قسمت من بوسه به خاک نجف افتد

سخت است بیارم به حرم، بار گناهی

 

از دور اگر چشم من اُفتد به ضریحت

گویم که بگردم به فدای تو الهی

 

گمگشته طوفان بلاها به سراغت

آید نشود در دو جهان غرق تباهی

 

دریا مَثَلِ کوچک بحر کرم توست

می میرد اگر آب ننوشد لب ماهی

 

از کودکی‌ام حب تو با شیره ی جان داد

مادر به امیدی که که شوم آنچه تو خواهی

 

یک عمر دلم را به تو بستم که از آن رو

گویی بمن ای شاه، تو هم جزء سپاهی

سروده کمال مومنی

 

 ***

تضمین بهشت 

سکان زمین و آسمان است علی

سلطان همه جهانیان است علی

گلواژه ی منشق از علی اعلاست

سر چشمه ی فیض بی کران است علی

آوازه ی او ز هفت اقلیم رسد

مشهور به هفت آسمان است علی

سر سلسله خلیل عبادالرحمن
آن بنده ی سر به آستان است علی

برتر ز علی رب جلی خلق نکرد

آقای همه بهشتیان است علی

از بعد نبی بر همه ی مخلوقات

از جانب دوست ارمغان است علی

اول وصی پیمبر اعظم اوست

بر دین رسول روح و جان است علی

شاگرد محمد امین است ولی

استاد همه پیمبران است علی

دستور تمام انبیا در دستش

حق را شب معراج لسان است علی

هستند امامان مبین رهرو او

یعنی که امیر کاروان است علی

همتای امیر عشق تنها زهرا ست

با دخت رسول همزبان است علی

بر هر نبی و ولی ولی الله است

مولای جمیع انس و جان است علی

در نور محبتش پر از جاذبه است

محبوب قلوب شیعیان است علی

بر غیب و شهود حاکم و سلطان است

آگاه ز راز کهکشان است علی

جنت یکی از صنایع دستانش

صنعتگر آفریدگان است علی

ایمان و نماز و اصل اسلام علی است

توحید و معاد عارفان است علی

مفتاح علوم ایزدی در نزدش

دیباچه ی علم لا مکان است علی

این است گواه لا مکان بودن او

یک شب به چهل مکان عیان  است علی

مولا و امام متقین کیست علی است

حقا که امیر مومنان است علی

سلمان که سبو از می منّا نوشید

او ظرف و در آن قطره چکان است علی

میثم سر دار از علی می گوید

با لله می وصل عاشقان است علی

قنبر که غلامی علی منصب اوست

او سالک و پیر راهدان است علی

در مرکز وحی کاتب وحی علی است

بر حامل وحی تر جمان است علی

گنجینه ی مخفی معارف مولاست

آئینه ذات مستعان است علی

تفسیر مبین فطره الله علی است

عشقش به دل پیر و جوان است علی

آیات مبین مدیحه اوصافش

هر سوره و آیه آرمان است علی

قرآن بدون او به قرآن جعلی است

تا ناطق و منطق و بیان است علی

دانید که سرّ اسم اعظم در چیست

اکسیر به رمز کن مکان است علی

در اولُ الاولین عیان کیست علی است

در آخر الآخرین نهان است علی

احسان قدیم و حکم فرمای ازل

مسجود همه فرشتگان است علی

موسای قلندر از علی نیل گشود

بر کشتی نوح پشتوان است علی

عیسا نه به خویش مرده را زنده کند

تجدید حیات مردگان است علی

میزان و قسیم نار و جنت حیدر

آری به صراط میزبان است علی

عنوان علی به چهره ها منقوش است

نامش به رخ موالیان است علی

با این همه مظهر العجائب  بشر است !

یا اینکه خداوند جهان است علی

افتاده بیا که دستگیر تو علی است

بر بازوی نا توان توان است علی

بر سائل خود زکات بخشد به رکوع

با قاتل خویش مهربان است علی

نیروی ولایتش محک بر همگان

بر جمع خلایق امتحان است علی

در روز نبرد تک سوار عرب است

در عرصه صبر قهرمان است علی

خیبر شکن و صف شکن و بت شکن است

هنگام مصاف پهلوان است علی

هر ضربه که می زند به شیطان رجیم

تضمین بهشت جاودان است علی

لشگر عددی نبود در حرب علی

 تشنه به قتال کافران است علی

در معرکه چشم فتنه را کور کند

شمشیر به فرق دشمنان است علی

با خنده مظلوم علی خشنود است

ویران گر ظلم پیشه گان است علی

با اشک یتیم دیده اش بارانی

با قوْتِ فقیر شادمان است علی

قانع به نمک و قرص نانی باشد

با اینکه نعیم آب و نان است علی

آن زاهد شب که شیر روزش خوانند

سالار همه دلاوران است علی

آری سه طلاقه کرد دنیایی را

الحق که امام زاهدان است علی

هر ذائقه با ولای او شیرین است

عطر گل و طعم زعفران است علی

او را نشناخت جز خدا و احمد

از بس که لطیف و دلستان  است علی

آن میر مهیمنی که ما را در حشر

از دوزخیان نگاهبان است علی

روزی که کسی به داد امت نرسد

آنکس که به فکر دوستان است علی

امضای شفاعت است با مهر علی

در حشر جواز مومنان است علی

آرامش شیعیان عا لم مهدی است

آرامش صاحب الزمان است علی

از عدل علی که می توان گفت سخن

جایی که شهید هر زمان است علی

سروده محمود ژولیده