با سلام به همه دوستان خوبم
و با عرض تسلیت به مناسبت فرا رسیدن ماه محرم ماه عزیز ترین عزیز خدا.
از اینکه مدتی نبودم عذر می خوام . راستش سفری بودم که نتونستم پاسخگوی
محبت هاتون باشم . دو غزل به امام عاشورا تقدیم می کنم :
مسافر قبيله
عصرگاهي كه خيمه بر آشفت ، مريم اين قبيله خبر داشت
از غروب غم انگيز خيمه ، خيمه اي كه غم يك سفر داشت
با نواي حزين غروبش ، از دل سنگ ها چشمه وا كرد
دست اشك اش هزاران عصا بود ، دست آه اش هزاران تبر داشت
او بزرگ زمين بود و آن شب ، آسمان را به دست اش سپردند
زير اين آسمان هاي نيلي ، تا توانست او گريه برداشت
بي كسي ي سحر گاه خود را ، هييييچ اصلاً به رويش نياورد
يك نفر بود اما غرورش ، هيبت صد هزاران نفر داشت
بال هاي سفيد ملائك ، خاك از چادرش مي گرفتند
ـ چادري كه زمين خورده بود و خاك او مثل تربت اثر داشت ـ
هر چه طعنه به اين كوه مي خورد ، يك قدم جا به جا هم نمي شد
شانه هايش اگر گريه مي كرد : گاه گاهي به « نيزه » نظر داشت
كم كم آماده ي « جاده » مي شد ، جاده اي كه از آغاز خلقت ـ
هيچ كس زير بارش نمي رفت ، (جاده اي كه ز كوفه گذر داشت)
(( حسینیه عرش ))
از عــــرش ... از میــــــــان حسینـیـه خــــدا
آمـــد صــــدای نالـــه (( حـی علــی العـزاء ))
جمــــع ملائکـه همـــه گریــــان شـدند و بعد
گفـتنـد تسـلـیــت همـــه بر ســـــاحت خــدا
جبریل بال خـــدمت خـــود را گشـــود و گفت
یارب اجــــازه هست شــوم فرش این عــزا ؟
آدم زجنـــت آمــــــد و نالـــه کنــــان نشست
در بـزم استـجــــــابـت بـــی قـیـد هــر دعـــا
او کـه هــزار بــار به گــــــریــه نشستـــه بود
یک (( یا حسین)) گفت و همان لحظه شد به پا
آری تمــــــام رحمــت خـــود را خــدا گرفت...
گستــــرد بر محـــــرم این اشـک و گریـــه ها
آنگاه گفت : روضـــه بخـــوان (( ایها الرسول ))
جــــانـم فــــدای تشنـــــه لب دشــــت کربلا
***********
روضـــه تمـــام گشــت ولی مـــادری هنـــوز
آیــد صــدای گریـــه اش از بین روضــــــــه ها