هیئت وارثان ثارالله علیه السلام

هیئت وارثان ثارالله (ع) تهران شهرک ولی عصر عجل الله تعالی فرجه

هیئت وارثان ثارالله علیه السلام

هیئت وارثان ثارالله (ع) تهران شهرک ولی عصر عجل الله تعالی فرجه

شعر ولادت با سعادت حضرت امام حسین علیه اسلام

ای اتصال نوری ما تا خدا حسین

بی تو نبود خلقت ما کیمیا حسین

ای نور تو امانت اصلاب شامخه

گشتی شهود خلق وعیان شدخدا حسین

دنیا و آخرت به جمالت جلا گرفت

عالم حجاب محض و تو بدر الدجا حسین

روشن تر از درخشش خورشید مشرقین

در جان ماست نور جمال شما حسین

تسلیم عشق هول قیامت نمی چشد

ای سایه ی ولای تو تایید ما حسین

بی تو بشر قابل ذکر و ثنا نبود

تو آمدی و شد گل ما بر ملا حسین

خیل ملک به طینت ما سجده کرد وگفت

مسجود ماست آیه ای از هل اتا حسین

هر جا که هست نور خدا سجده واجب است

آری به پیشگاه خدا سجده واجب است

بی تو اله نور پرستش نمی شود

رب جلی بدون تو کرنش نمی شود

ای باطن حقایق واسرار لو کشف

در ذات دین بجز تو سفارش نمی شود

دستی نمی رسد به تو الا المطهرون

بی دست تو تکامل و جوشش نمی شود

عشق حقیقی دل مومن ولای تست

با تو خیال عشق مشوش نمی شود

ای صورت گذشته و آینده دست تو

بی پاسخت ز نزد تو پرسش نمی شود

هرگز پیمبری به مقام پیمبری

بی اشک روضه ی تو پذیرش نمی شود

ای ساقی سبوی شهادت اراده کن

جان را اراده کن که به کوشش نمی شود

آن ساغری که پرده ی پندار می درد

ما را ز خویش تا به سر دار می برد

دل را شعاع جلوه ی جانان عوض کند

غم را نگاه مست طبیبان عوض کند

مستی کجا و باده ی هجده عیار عشق

جان را پی امام شهیدان عوض کند

عشقت چو پیش دوزخیان عرضه میشود

صدها زهیر خیمه به رضوان عوض کند

ای از  نسیم یکدم تو نو بهار ها

نامت مسیر گردش طوفان عوض کند

ما از ره تراجمه الوحی می رویم

دل را صدای ناطق قرآن عوض کند

آن را که از مسیر تو بیرون نهد قدم

هر روز رنگ چهره ی ایمان عوض کند

باور نمی کنیم به جز بِر والدین

نیکی به تو مسیر گناهان عوض کند

رفتار تو معلم رفتار انبیاست

گفتار تو ملین دلهای اولیاست

ای گاهواره ی تو همان کشتی نجات

ما را رسان به ساحل سرخابی فرات

جبریل در ترنم لالایی تو دید

مادر گرفته بود به نجوای کربلات

قامت بلند از چه به کوته ترین زمان

طاقت نداشتی به رحم مادرت فدات

از بس نوای العطش تو بلند بود

خشکیده شیر مادر مظلومه ات برات

گفتا مرا به تشنه جگر حاجتی نبود

گفتند این گلوست همان چشمه ی حیات

گفتا مگر که گریه کنی دارد این پسر

گفتند تا قیام قیامت چو امهات

گویا ز راز سینه ی مادر شنیده ای

سازم نثار، کودک شش ماهه ای به پات

مهدی بیاید و تو خطاب از حرم کنی

رجعت بیاید و تو علی را علم کنی

ای خوی تو به نرمی احساس فاطمه

وی لهجه ات ز گرمی انفاس فاطمه

ای وارث شجاعت وجود پیمبری

دست کرامتت گل احساس فاطمه

آن صورتت که صورت تمثیلی خداست

یک جلوه است از دل حساس فاطمه

ای سرو ناز باغ علی زودتر ببال

شاید کمک شوی تو به دستاس فاطمه

چندان مجال نیست به این روز های خوش

وای از هجوم دشمن خناس فاطمه

بعد از عروج فاطمه نیلی شوند باز

باغ شکوفه های گل یاس فاطمه

روز ی که خون زاده ای ام البنین چکد

عباس اوست حضرت عباس فاطمه

با عاشقان سخن زجدایی ملال نیست

تا عصر کوفه فاصله بیش از هلال نیست

سروده ی حاج محمود ژولیده

اشعار ولادت حضرت علی علیه السلام

شب سیزده

هردلی که دچار لیلا بود

خوشی روزگار لیلا بود

از کرامات عاشقی است اگر

نام مجنون کنار لیلا بود

میل صحرا نشینی مجنون

بیشتر اعتبار لیلا بود

آنچه دلهای بی شمار ی داشت

محمل در غبار لیلا بود

بی نیاز است از عبادت ما

کعبه ای در حصار لیلا بود

امشب ای عشق در طواف توام

سیزده شب در اعتکاف توام

بال با من، پریدنش با تو

سمت بالا کشیدن با تو

شوق تنزیل آیه ها با من

جبرییل آفریدنش با تو  

گندم کال مزرعه با من

فصل گرم رسیدنش باتو

نخل با من رطب با من

دست مشتاق چیدنش با تو

سجده بر خاک پای تو با من

دست بر سر کشیدنش با تو

قل هو الله یا احد یا هو

وحده لا اله الا هو

کعبه آن قدر بی تو زیبا نیست

بی حضورت مطاف دنیا نیست

بی سبب رد نکرد مریم را

این طرفها که جای عیسی نیست

کعبه مختص حال امروز است

مثل دیروز ومثل فردا نیست

سوره ات را خودت نزول بده

ورنه جبریل مرد اینها نیست

تو که از این طرف نمی آیی

پس چه بهتر درحرم وا نیست

ای مسیحای سبز بنت اسد

آیه لم یلد ولم یولد

ای که صبح ازل شروعت بود

کهکشان حیطه ی طلوعت بود

بهترین لحظه ها برای خدا

لحظه ی سجده خشوعت بود

آنچه دیشب مرا سلیمان کرد

خواب انگشتر رکوعت بود

چاه وقفی ونخل های بلند

حاصل چله های جوعت بود

ای سر آغاز مرد بی پایان

ای که صبح ازل شروعت بود

کس ندیده است ارتفاع تورا

 آفتاب تورا شعاع تورا

به نگاهت کمی نقاب بده

فرصتی هم به آفتاب بده

از خودت از بیان شرح خودت

دست پیغمبران کتاب بده

تا رطب های من شود باده

نخلهای مرا شراب بده

تا بلنداترین صدات کنم

به لبم حق انتخاب بده

یا علی یا علی بهارم باش

فصل جان دادنم کنارم باش

این همه مستجیر مال شماست

التماس فقیر مال شماست

مرد دیروز حضرت امروز

از احد تا غدیر مال شماست

تا خدا بوده تا خدایی هست

لقب یا امیر مال شماست

از تمامی فرش های زمین

تکه ای از حصیر مال شماست

از سر سفره ی مدینه فقط

نمک و نان وشیر مال شماست

زندگی تو مثل مردم نیست

نان تو از تبار گندم نیست

بی نظیر عرب بدون مثل

آفتاب عجم بدون بدل

یا هو الظاهر و هوالباطن

یا هوالآخر وهو الاول

تو رسیدی و وحشت افتاده است

بر سر شانه های لات و هبل

اسدالله غزوه ی احزاب

یل میدان لحظه های جمل

مرد دلدل سوار روز احد

آینه دار خشم عزوجل

الامان از سوار آمدنت

وقت با ذوالفقار آمدنت

نام تو بوی سیب می آرد

روی دلها بهار می کارد

تو همان پیر مرد نخلستان

پیر مردی که نان جو دارد

ای که دلتنگ صبح زهرایی

گریه ی چشم های تو دارد

اول کوچه ی بنی هاشم

روی تابوت شهر می بارد

غسل نیلی فاطمه هر شب

خاطرات تو را می آزارد

هیچ کس مثل تو حبیب نداشت

سر سفره نسیم نداشت

سروده  علی اکبر لطیفیان

 

***ا

ای حیدر شهسوار وقت مدد است

ای زبده ی هشت و چار وقت مدد است

من عاجزم از جهان و دشمن بسیار

ای صاحب ذوالفقار وقت مدد است

سروده ابوسعید ابوالخیر

***

در مخزن لایموت دردانه علی است

در کون و مکان امیر فرزانه علی است

در کعبه ظهور کرد تا بر همه کس

معلوم شود که صاحب خانه علی است

سروده محمد حسین صغیر اصفهانی

***

مهر تو سرشته حق در آب و گل من

جا کرده چو جان در آب و گل من

از مهر علی و مهر اولاد علی

محصول دو عالم من و حاصل من

سروده ملامحسن فیض کاشانی

***

امروز گلی شگفته در عالم شد

کز مقدم پاک او جنان خرم شد

در پیش علی دم از مسیحا کم زن

عیسی زدم علی مسیحا دم شد

سروده قاسم رسا

***

ای شاه نجف فدای لطف و کرمت

جانم به فدای چارگوش حرمت

کی می شود از لطف بگویی یک بار

بعد از نجفم کربوبلا می برمت

سروده کمال مومنی

 

شعر ولادت با سعادت حضرت فاطمه زهرا سلام اله علیها

 

 

بر مقدم دختر پیمبر صلوات

بر چشمه ی پاک حوض کوثر صلوات

بر محضر حضرت محمد تبریک

بر مادر شیعیان حیدر صلوات

سروده مهدی پناهی

 

***

طوبای محمد

بر عالم سرما زده گرما دادند

خورشیدترین.. ترا به دنیا دادند

با سجده و سجاده چهل روز گذشت

تا عاقبت آن سیب خدا را دادند

مفهوم حقیقی حیاتی بانو!

با تو به زمین معنی ومعنا دادند

تا اینکه به سوی آسمانها بپریم

با نام شما به بالمان پا دادند

بامعجزه ی کنیز چشمان شما

هی مرده گرفتند ومسیحا دادند

ای قبله لبهای محمد زهرا

سر سبزی طو بای محمد زهرا

تسبیح خدا که از ازل می کردی

سجده به هُوَ عز وجل می کردی

در لحظه ی ناب سحر هر جمعه

یاد همه ی اهل محل می کردی

با شهد نگاه مهربانت هر روز

تلخی زمانه را عسل می کردی

لبخند که می زدی همه غم ها را

در چشم علی چه زود حل میکردی

یک دست به آسیاب سنگی با درد

با دست دگر بچه بغل می کردی

زحمت کش خانه ی علی یا زهرا

مهتاب شبانه ی علی یا زهرا

تو فاطمه هستی وکسی کوثر نیست

از رتبه ی قدسی تو بالاتر نیست

تا روز ابد اگر بماند دنیا

غیر از تو کسی هم نفس حیدر نیست

ای شان نزول همه ی آیین ها

بی معرفت مهر تو پیغمبر نیست

هر روز می آید دم در بابایت

یعنی احدی از گل من بهتر نیست

این واجب عینی است ببوسد دستت

این مهر پدر به ناز یک دختر نیست

یعنی که توییی بانی خلقت زهرا

یعنی که تویی راه سعادت زهرا

ای بال وپر فرشته ها دورو برت

ای حور زمین که آسمان زیر پرت

با پای ورم کرده سر سجاده

هرگز نشود ترک دعای سحرت

صد بارشنیده شد که پیغمبر گفت

ای روی دو پهلوم فدایت پدرت

خرمای بهشتی تورا می خواهد

این معتکف دائمی پشت درت

تا حشر بماند به دل دنیامان

غمنامه این زندگی مختصرت

ای ناله ی جانسوز مدینه زهرا

خاکستر تو مانده به سینه زهرا

بی تو همه ی باغچه هامان زردند

از داغ وغم دوشنبه ها دل سردند

از روز سقیفه تا که بازوت شکست

بر حرمت این خانه بلا آوردند

با ضربه ی یک غلاف بی شرم وحیا

ای وای بمیرم چه کبودت کردند

تو رفتی و مادران این داغ هنوز

مارا به بهانه ی غمت پروردند

حالا همه ی قبیله ات در به درند

کی در حرم امن تو بر می گردند

عجل لولیک تو بخوان یا زهرا

ای مادر صاحب الزمان یا زهرا

سروده ی علیرضا لک

 

***

 محشر دم از اعتبار او خواهد زد

او دست به کار جستجو خواهد زد

در کار شفاعت از غلامان حسین

زهرا به خدا ی کعبه رو خواهد زد

سروده کاظم بهمنی

اشعار فاطمیه

 

بازی تقدیر

رعد و برقی و زد و باران ستم غوغا کرد

جهل حاکم شد و آنروز خیانت ها کرد

گله ای آمد ه بودند علی را ببرند

درعوض بازی تقدیر چه با زهرا کرد

پشت درخواست که مانع شود و نگذارد

پای ظلم آمد و محکم زد و در را واکرد

در،عقب آمد تا اینکه به پهلوش رسید

میخ بی رحم زد و شاخه ی گل را تا کرد

بعد از آن مرد،نه ... نامرد چنان زد که همان

لحظه دستش به روی صورت بانو جا کرد

صبر مظلومه ی تاریخ سر آمد انگار

ناله ای زد که در افلاک عزا برپا کرد

سروده علی اصغر ذاکری

***

دود بود

دود بود و دود بود و دودبود

گل میان آتش نمرود بود

شعله می پیچید برگرد بهار

خون دل می خورد تیغ ذوالفقار

یک طرف گلبرگ اما بی سپر

یک طرف دیوار بود و میخ در

میخ یاد صحبت جبریل بود

شاهد هر رخصت جبریل بود

قلب آهن را محبت نرم کرد

میخ از چشمان زینب شرم کرد

شعله تا از داغ غربت سرخ شد

میخ کم کم از خجالت سرخ شد

گفت با در رحم کن سویش مرو

غنچه دارد سوی پهلویش مرو

حمله طوفان سوی دود شمع کرد

هرچه قوت داشت دشمن جمع کرد

روز رنگ تیره ی شب را گرفت

مجتبی چشمان زینب را گرفت

پای لیلی چشم مجنون می گریست

میخ بر سر می زد و خون می گریست

جوی خون نه تا به مسجد رود بود

دود بود ودود بود و دود بود

سروده حسن لطفی

اشعار و مرثیه های فاطمیه

دانه دانه

حالا برای اینکه برگردی به خانه

دیگر نداری هیچ عذری و بهانه

از بس مرا کردی عصای خویش آخر

تو از نفس افتادی و من هم زشانه

مردانگی کردی و با بال شکسته

پرواز کردی از کران تا بی کرانه

تسبیح بودی و علی سرگرم ذکرت

حالا ولی گشتی گسسته دانه دانه

فریاد یا فضه خذینیِ تو گم شد

در لابلای خنده های وحشیانه

تو سعی خود را واقعا کردی ولی حیف

این بار هم افتاده از دست تو شانه

سروده مهدی پورپاک

***

مثل قدیم

جارو بدست می شوی و کار می کنی

داری برای خانه غذا بار می کنی

شکر خدا که پا شده ای راه می روی

مثل قدیم با همه رفتار می کنی

فضه برای تو اینجاست فاطمه

تقسیم کار با تن بیمار می کنی

لبخند می زنی دلم آرام تر شود

یا سقف خانه بر سرم آوار می کنی

وقتی سوال می کنم اموز بهتری

جارو بدست می شوی و کار می کنی

سروده حسین رستمی

***

سرسنگین

غصه ات ای ملک سوخته پر سنگین است

گریه ام روز و شب و شام و سحر سنگین است

کس زمن بعدِ تو بر صبر توقع نکند

بشکند چون که کمر، درد کمر سنگین است

بانویم، هست یقینم که ترا چشم زدند

وضع و حال تو بگوید که نظر سنگین است

با علی حرف بزن تا که نگویند به هم

با علی مثل همه فاطمه سرسنگین است

رمقی نیست که حرکت بدهی جسمت را

نتوانی بزنی بال که پر سنگین است

تک و تنها وسط راه رهایم نکنی

راهزن پر شده و بار سفر سنگین است

همه با دیدن روی تو چنین می گفتند

دست آنکس که تو را زد چه قدر سنگین است.

سروده غلامرضا حق پرست

 

***

چو می اُفتد به چشمم گاهواره

نفس می گردد از غم پُر شماره

الهی کاش محسن در برم بود

نمی شد قلبم از کین پاره پاره

سروده کمال مومنی

 

***

اینها که بسوی خانه ام تاخته اند

اینها که مرا به گریه انداخته اند

با چادر و چوبه های بیت الاحزان

از بغض تو مشعل همگی ساخته اند

سروده رضا رسول زاده

 

***

نگاه سرد مردم بود و آتش

صدا بین صدا گم بود و آتش

بجای تسلیت با دسته ی گل

هجوم قوم هیضم بود و آتش

سروده محسن عرب خالقی

***

 

گرفتی از مدینه گفتنت را

دریغ از من نمودی دیدنت را

ولی با من بگو ساعت به ساعت

چرا کردی عوض پیراهنت را

سروده محسن عرب خالقی

***

 

کمی از غسل زیر پیرهن ماند

کمی از خون خشک بر بدن ماند

کفن را در بغل بگرفت و بو کرد

همان طفلی که آخر بی کفن ماند

سروده محسن عرب خالقی

***

خجالت

من بودم باب هل اتی را بستند

امکان رسیدن به خدا را بستند

ای کاش بمیرم که خجالت زده ام

من بودم و دست مرتضی را بستند

سروده جواد حیدری

***

  پیر غلام

عمریست رهین منت زهرائیم

مشهور شده به عزت زهرائیم

مُردیم اگر به قبر ما بنویسید

ماپیر غلام حضرت زهرائیم

سروده جواد حیدری

 ***

شفاعت

ما زنده به لطف و رحمت زهرائیم

مامور برای خدمت زهرائیم

روزی که تمام خلق حیران هستند

ما منتظر شفاعت زهرائیم

سروده جواد حیدری

 

***

همدرد علی

دردم آرام نشد تا که غمت را دیدم

سوختم تا به سحر از جگرم نالیدم

تو که بودی یل خیبر شکن هاشمیان

بارها بازوی تو زین سببت بوسیدم

سخنی گو تو که شاید دلم آرام شود

تا حیاتم دهی و زنده شود امیدم

من اگر ناله کنم درد امانم بُرده

بارها از ستم جور بخود پیچیدم

این همه سال به تو زهره تابان بودم

به امیدت همه شب بهر تو می تابیدم

آن زمان خواست عدو آتش کین افروز

من زجان تو و طفلان خودم لرزیدم

دل لرزان تو را زیر لگد حس کردم

من خودم هیچ برای دل تو لرزیدم

درد برده رمق و تاب و توان نیست مرا

ورنه می شد به خدا بهر تو می خندیدم

این مصیبات که آمد به سرم هیچ نبود

فقط از غربت و مظلومی تو  رنجیدم

سروده کمال مومنی

 

***

حسرت زده

ای کاش که بند دل او پاره نمی شد

حسرت زده ی دیدن گهواره نمی شد

ای کاش نمی گفت نبی ام ابیها

تا شعله ور از کید ستمکاره نمی شد

گر عشق علی در دل او جای نمی داشت

هرگز هدف کینه ی قدّاره نمی شد

می ماند اگر پشت در خانه نمی رفت

دلخون زغم محسن مه پاره نمی شد

انگار که زود است سخن گفتن از آن روز

در کربوبلا زینش آواره نمی شد

او پشت در خانه و دشمن به تماشا

جز صبر علی جان مگرت چاره نمی شد؟

گربود و نمی رفت زدنیا به غریبی

هر شب علی اش این همه آواره نمی شد

سروده کمال مومنی

 

مظهر جلال


یا که خدا به خلق پیمبر نمی دهد
یا گر دهد پیمبر ابتر نمی دهد
حتی اگر چه فیض الهی به هیچ کس
غیر از رسول سوره ی کوثر نمی دهد
دختر در این قبیله تجلی کوثر است
بی خود خدا به فاطمه دختر نمی دهد
زینب یگانه است خدا هم به فاطمه
تا زینب است دختر دیگر نمی دهد
زینب رشیده ای است که بر شانه ی کسی
تکیه به غیر شانه ی حیدر نمی دهد
زینب شکوه خواهری اش را در عالمین
دست کسی به غیر برادر نمی دهد
او مظهر صفات جلالی حیدر است
یعنی براحتی به کسی سر نمی دهد
زینب همان کسی است که در را عفتش
عباس می دهد نخ معجر نمی دهد
سروده علی اکبر لطیفیان

یا امام حسن عسگری (ع)

  امام عسکری(ع) کامل ‌کننده حلقه شیفتگان حق و حقیقت

 ایرنا : یازدهمین شمع آسمان ولایت و امامت و نیکوترین خلق پسندیده خداونددر روز هشتم ربیع الثانی سال ‪ ۲۳۲‬هجری قمری با وجود پاک و مطهرش مدینه را متبرک کرد.

 امروز سالروز ولادت پدری است که جهان در انتظار قدوم مبارک فرزند صالح اوست امامی که جهان در لحظه ولادتش لبخند زد و بار دیگر به دلیل وجود مبارکی از خاندان عصمت و طهارت به خود بالید.

 یازدهمین چراغ روشنایی و عشق با آمدنش حلقه عارفان و شیفتگان حق را کامل کرد و نوید آخرین سفیر صلح و امامت را در گوش جهانیان زمزمه کرد.

 آن آفتاب مهر و دوستی با قدوم مقدسش خوش آهنگ‌ترین نغمه آزادی را سر داد هم او که پدر بهترین خلق خدا و رهایی بخش بشریت از ظلم و استبداد است.

 سلام بر تو که با ولادتت در سپیده دم هشتم ربیع الثانی به خاک مفهومی آسمانی بخشیدی و سلام بر همه آدینه‌هایی که در تمنای چشم‌های منتظر، نام فرزند تو را زمزمه می‌کند.

 آن امام معصوم در دامان پاک مادر والاگوهرش سوسن یا سلیل آنچنان که شایسته حجت حق است پرورش یافت.

 بیان شیرین و جذاب و شخصیتی الهی، باشکوه و وقار و مفسری بی‌نظیر برای قرآن مجید ، نورانیت و پاکی آن حضرت را بیشتر متبلور می‌ساخت، آن امامی که راه مستقیم عترت و شیوه صحیح تفسیر قرآن را به مردم و به ویژه برای اصحاب بزرگوارش روشن کرد .

 امام حسن عسکری (ع) عمر کوتاه خود را که تنها ‪۲۹‬سال به طول انجامید در سه دوره سپری کرد، دوره اول ‪۱۳‬سال است که زندگی آن حضرت در مدینه گذشت.

 دوره دوم ‪۱۰‬سال در سامرا قبل از امامت و دوره سوم نزدیک ‪ ۶‬سال امامت آن حضرت است که سه سال آن را در زندان گذرانید.

 دوره امامت حضرت عسکری (ع ) با قدرت ظاهری بنی عباس مواجه بود . خلفایی که به تقلید هارون در نشان دادن نیروی خود بلندپروازی‌هایی داشتند .

 از جمله مسائل روزگار امام حسن عسکری (ع ) یکی این بود که از طرف خلافت وقت، اموال شیعه، به دست کسانی سپرده شده بود که دشمن آل محمد (ص ) و جریانهای شیعی بودند.

 از سوی دیگر حضرت امام حسن عسکری (ع ) توسط دستگاه خلافت تحت مراقبت شدید و ممنوع از ملاقات با مردم بود که علت اصلی آن نزدیک شدن دوران غیبت حضرت مهدی (ع) بود.

 امام حسن عسکری (ع ) در طول عمر کوتاه خود آثار مهمی از تفسیر قرآن و نشر احکام و بیان مسائل فقهی و جهت دادن به حرکت انقلابی شیعیانی که از راه های دور برای کسب فیض به محضر امام (ع ) می‌رسیدند بر جای گذاشت.

 در زمان امام یازدهم تعلیمات عالیه قرآنی و نشر احکام الهی و مناظرات کلامی جنبش علمی خاصی را تجدید کرد.

 در قدرت علمی امام (ع ) که از سرچشمه زلال ولایت و اهل بیت عصمت مایه گرفته بود نکته‌ها گفته‌اند . از جمله گفته‌اند که یعقوب بن اسحاق کندی فیلسوف بزرگ عرب که دانشمند معروف ایرانی ابونصر فارابی شاگرد مکتب وی بوده است ، در مناظره با آن حضرت درمانده شد و کتابی را که بر رد قرآن نوشته بود سوزاند و بعدها در صف پیروان آن حضرت درآمد .

 در عصر آن حضرت، دشواری‌ها و گرفتاری‌هایی پیش آمد که از قدرت عباسیان کاست، تا جایی که موالی و ترکان بر حکومت دست یافتند، ولی فشار و شکنجه و آزار نسبت به امام و یارانش تخفیف پیدا نکرد.

 متوکل او را به زندان انداخت، بی‌آنکه سبب آن کار را بیان کند، عباسیان تلاش می‌کردند که امام عسکری (ع) را در دستگاه حکومت وارد کنند تا پیوسته مراقب او باشند و او را از پایگاه‌های خویش و از یاران و پیروانش دور سازند از این رو آن حضرت نیز مانند پدر بزرگوارش ناچار شد در سامرا اقامت کند.

 مواضع علمی امام عسکری (ع) در پاسخ‌های قاطع و استوار در مورد شبهه‌ها و افکار کفرآمیز و بیان کردن حق، با روش مناظره و گفتگوهای موضوعی و مناقشه ها و بحث‌های علمی، روز به روز شخصیت آن حضرت را بارزتر نشان می‌داد.

 در خصوص مساله امامت فرزند امام عسکری (ع) نیز باید گفت که آن حضرت به وضوح می‌دید که اراده خداوند برای ایجاد دولت الهی بر روی زمین، بر این تعلق گرفته است که فرزندش مهدی(ع)غیبت کند.

 از این رو امام عسکری (ع) تلاش می‌کرد تا مردم را قانع سازد که زمان غیبت فرا رسیده است و به هر ترتیب، فکر غیبت را در اذهان و افکار، رسوخ می‌داد و به مردم می‌فهماند که این حقیقت را باید بپذیرند و دیگران را به این اندیشه و اعتقاد آگاه سازند.

 دوستان و طرفداران امام (ع) به وسیله مکاتبه و مراسله با او تماس می گرفتند و درباره مهدی موعود از حضرتش سوال کرده و جواب لازم و کافی را دریافت می‌کردند.

 وقتی که خبر کسالت امام به گوش معتمد عباسی رسید، دستور داد تا خانه آن حضرت را زیر نظر بگیرند.

 سرانجام امام حسن عسکری (ع) بر اثر توطئه معتمد عباسی در روز جمعه هشتم ماه ربیع الاول سال ‪۲۶۰‬هجری در سن ‪۲۹‬سالگی در سامرا به شهادت رسید.

 علت شهادت آن حضرت را سمی می‌دانند که معتمد عباسی در غذا به آن حضرت خورانید و بعد از کردار زشت خود پشیمان شد و به ناچار اطبای مسیحی و یهودی که در آن زمان کار طبابت را در بغداد و سامره به عهده داشتند برای معالجه آن حضرت فرستاد.

 پس از شهادت امام تفتیش و بازجویی کامل به عمل آمد و همه اثاث خانه را مهر و موم کردند و آن گاه در صدد تحقیق و بازجویی از فرزندان امام عسکری (ع) برآمدند و به قابله‌ها دستور دادند که زنان را تحت معاینه دقیق قرار دهند و اگر آثار حمل در یکی از آنان دیدند به خلیفه گزارش کنند.

 هراس و وحشت عباسیان از مهدی موعود که پیامبر اکرم(ص) نوید ظهورش را بارها داده بود و او را بزرگترین مصلح در تاریخ جامعه بشری معرفی کرده بود روز به روز بالا می‌گرفت.

 دشمنان می‌خواستند با کشتن نسل پیامبر (ص) مانع ظهور امام منتظر گردند، امام عسکری(ع) در نامه‌ای به این مطلب اشاره کرده اند:
پنداشته‌اند با کشتن من، نسلم را قطع خواهند کرد و حال آن که خداوند خواسته آنان را تکذیب کرده است و سپاس خدای را که مرا از جهان نبرد تا آن که جانشین و امام بعد از من را نشانم داد. او در خلقت و اخلاق، شبیه‌ترین کس به پیامبر اکرم است. خداوند او را در دوران غیبت حفظ می‌کند، سپس او را ظاهر می‌سازد تا زمین را پس از آن که پر از ظلم و ستم شده باشد، سرشار از عدالت و برابری کند.

 در این مجال اندک برخی از سخنان گوهربار آن بزرگوار را بازگو می‌کنیم باشد که هر کس به اندازه معرفت خود جرعه‌ای از این دریای بیکران برگیرد و آن را چراغ راه و مشعل زندگی خود سازد.

 - جدال مکن که ارزشت می‌رود و شوخی مکن که بر تو دلیر شوند.

- هر که به پایین نشستن در مجلس خشنود باشد، پیوسته خدا و فرشته‌ها بر او رحمت فرستند تا برخیزد.

- مبادا اسرار را فاش کرده و سخن پراکنی کنی و در پی ریاست باشی، زیرا این دو، آدمی را به هلاکت می‌کشانند.

- از جمله گناهانی که آمرزیده نشود این است که آدمی بگوید:ای کاش مرا به غیر از این گناه مواخذه نکنند. سپس فرمود: شرک در میان مردم از جنبش مورچه بر روپوش سیاه در شب تار نهان تر است.

- بسم الله الرحمن الرحیم به اسم اعظم خدا، از سیاهی چشم به سفیدی اش نزدیکتر است.

- دوستی نیکان به نیکان، ثوابست برای نیکان. و دوستی بدان به نیکان، فضیلت است برای نیکان. و دشمنی بدان با نیکان، زینت است برای نیکان. و دشمنی نیکان با بدان، رسوایی است برای بدان.

- از جمله تواضع و فروتنی، سلام کردن بر هر کسی است که بر او می‌گذری، و نشستن در پایین مجلس است.

- خنده بیجا از نادانی است.

- از بلاهای کمرشکن، همسایه‌ای است که اگر کردار خوبی را بیند نهانش سازد و اگر کردار بدی را بیند آشکارش نماید.

- عبادت کردن به زیادی روزه و نماز نیست، بلکه حقیقت عبادت، زیاد در کار خدا اندیشیدن است.

-خشم و غضب، کلید هر گونه شر و بدی است.

-کینه توز، ناآرامترین مردمان است.

- پارساترین مردم کسی است که در هنگام شبهه توقف کند. عابدترین مردم کسی است که واجبات را انجام دهد. زاهدترین مردم کسی است که حرام را ترک نماید . کوشنده‌ترین مردم کسی است که گناهان را رها سازد.

- مومن برای مومن، برکت و بر کافر، اتمام حجت است.

- شما عمر کاهنده و روزهای برشمرده‌ای دارید، و مرگ به ناگهان می‌آید، هر کس تخم خیری بکارد به خوشی بدرودو هر کس تخم شری بکارد به پشیمانی بدرود . هر که هر چه بکارد همان برای اوست. کندکار را بهره از دست نرود و آزمند آنچه را مقدرش نیست در نیابد، هر که به خیری رسد خدایش داده، و هر که از شری رهد خدایش رهانده.

- قلب احمق در دهان او و دهان حکیم در قلب اوست.

- رزق و روزی ضمانت شده، تو را از کار واجب باز ندارد.

- دو خصلت است که بهتر و بالاتر از آنها چیزی نیست:ایمان به خدا و سود رساندن به برادران.

- بهتر از زندگی چیزی است که چون از دستش دهی، از زندگی بدت آید، و بدتر از مرگ چیزی است که چون به سرت آید مرگ را دوست بداری.

- چه زشت است برای مومن، دلبستگی به چیزی که او را خوار دارد.

کلام ناب

سخنان برگزیده از امام حسن مجتبی علیه السلام

 

با همسایه ات به نیکی همسایگی کن تا مسلمان باشی .

خویشاوندکسی است که دوستی سبب خویشاوندی او است ، اگر چه نسبش دور باشد .

هرکه به حسن اختیار خدا برای او اعتماد کند آرزو نمی کند که در حالتی جز آنچه خدا برایش اختیار کرده است ، باشد .

خردمند به کسی که از او نصیحت می خواهد ، خیانت کرده است ، باشد .

بر شما باد به تفکر ، که تفکر مایه حیات قلب شخص بصیر وکلید در حکمت است .

بی همت را مردانگی نباشد .

تمام کردن احسان از آغاز کردن آن بهتر است .

هیچ گروهی با هم مشورت نکردند ، مگر آن که به راه پیشرفت خود رهنمون شدند .

نشانه برادری ، وفاداری در سختی وآسایش است .

هر کس احسان های خود را بر شمرد ، بخشندگی خود را تباه کرده است .

احسان آن است که تاخیری در پیش ومنتی در پس نداشته باشد .

هرگاه  شنیدی شخصی آبروی مردم را می ریزد ، بکوش تا تو را نشناسد .

 

*** 

احادیثی در رابطه با امام حسن علیه السلام

حسن از من است ومن از اویم ؛ هر که دوستش بدارد ، خداوند دوستدار او است . پیامبر اکرم (ص) 

امام حسن (ع) در همه حال خدای سبحان را یاد می کرد .  امام سجاد (ع)

امام حسن (ع) در عبادت و صدقه دادن سخت کوش بود .  امام باقر (ع)

امام حسن (ع) در خلقت وسیرت وشرافت شبیه ترین مردم به رسول خدا بود .  امام صادق (ع)

ارثیه سبز

غم تو ارثیه سبز دو چشم ترمان

آمده سینه به سینه شده بال و پرمان

بهترین حال عبادات بهشتی شده ها !

کشته اشک فدایت پدر و مادرمان

زیر این سقف حسینیه نشستیم و شدیم

همنفس با نفس قدسی پیغمبرمان

شب اول وسط  روضه به معراج رسید

صد مسیح از بغل آتش خاکسترمان

لحظات شب قدر است که از پیش خدا

تا زمین پهن شده سفره پهناورمان

ای همه حیثیت عالم و آدم ، آقا !

سایه پرچم تو کم نشود از سرمان

تا به امروز نشد ، فاطمه اما حتما

سحر یک شب جمعه به حرم می برمان

سروده علیرضا لک

ویژه سالگرد فتوای تاریخی امام(ره) درباره قتل رشدی

والله اگر قدرت حرکت داشتم شخصاً رشدی را می‌کشتم

 25 بهمن ماه 19 سال قبل، امام خمینی در پیامی تاریخی که خواب را از چشم نویسنده کتاب آیات شیطانی و حامیان وی گرفت، به قتل سلمان رشدی فتوا دادند و تأکید کردند هرکس در این راه کشته شود، شهید است.

 به گزارش رجانیوز، در اطلاعیه ای هم که 4 روز بعد از فتوای امام(ره) از سوی دفتر رهبر کبیر انقلاب منتشر شد، ادعای برخی رسانه های بیگانه مبنی بر اینکه در صورت توبه کردن سلمان رشدی، حکم امام درباره وی ملغی می گردد، تکذیب شد.

 مجله پاسدار اسلام کمتر از 2 ماه پس از فتوای امام در مطلبی کوتاه نوشت: حضرت امام وقتی از مضمون این کتاب کفر آمیز (آیات شیطانی) مطلع شدند، از خشم بر خود لرزیدند و فرمودند: "والله اگر جوان بودم و قدرت حرکت داشتم شخصاً می رفتم  او ( سلمان رشدی) را می کشتم." (مجله پاسداراسلام ، شماره 88 ، فروردین 1368، ص 29.)

 در ادامه متن کامل فتوای امام راحل (ره) و اطلاعیه دفتر رهبری آمده است:

 حکم اعدام و قتل سلمان رشدی، به مسلمانان جهان

 (جلد 21 - صفحه 263) حکم

 زمان: 25 بهمن 1367 / 7 رجب 1409

 مکان: تهران، جماران

 موضوع: فتوای قتل سلمان رشدی، نویسنده کتاب کفرآمیز آیات شیطانی

 مخاطب: مسلمانان جهان

 بسمه تعالی

 انا لله و انا الیه راجعون

به اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان می‌رسانم مولف کتاب " آیات شیطانی " که علیه اسلام و پیامبر و قرآن، تنظیم و چاپ و منتشر شده است، همچنین ناشرین مطلع از محتوای آن، محکوم به اعدام می‌باشند. از مسلمانان غیور می‌خواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند، سریعا آنها را اعدام نمایند تا دیگر کسی جرات نکند به مقدسات مسلمین توهین نماید و هر کس در این راه کشته شود، شهید است انشاء الله. ضمنا اگر کسی دسترسی به مولف کتاب دارد ولی خود قدرت اعدام او را ندارد، او را به مردم معرفی نماید تا به جزای اعمالش برسد. و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته.

 اطلاعیه دفتر امام "وجوب قتل سلمان رشدی و عدم امکان توبه"

(جلد 21 - صفحه 268) اطلاعیه

 زمان: 29 بهمن 1367 / 11 رجب 1409

 مکان: تهران، جماران

 موضوع: اطلاعیه دفتر امام خمینی در مورد وجوب قتل سلمان رشدی، و تکذیب شایعات

 مخاطب: ملت مسلمان ایران و مسلمانان جهان

 بسمه تعالی

 (رسانه‌های گروهی استعماری خارجی به دروغ به مسوولین نظام جمهوری اسلامی نسبت می‌دهند که اگر نویسنده کتاب آیات شیطانی توبه کند حکم اعدام درباره او لغو می‌گردد. امام خمینی - مد ظله - فرمودند:)

 این موضوع صددرصد تکذیب می‌گردد. سلمان رشدی اگر توبه کند و زاهد زمان هم گردد، بر هر مسلمان واجب است با جان و مال تمامی هم خود را به کار گیرد تا او را به درک واصل گرداند.

 (حضرت امام اضافه کردند:)

 اگر غیر مسلمانی از مکان او مطلع گردد و قدرت این را داشته باشد تا سریع‌تر از مسلمانان او را اعدام کند، بر مسلمانان واجب است آنچه را که در قبال این عمل می‌خواهد به عنوان جایزه و یا مزد عمل به او بپردازد.

بیانات مقام معظم رهبری در مورد قمه زنی

بخشی از بیانات رهبر معظم انقلاب درباره عزاداری اباعبدالله الحسین علیه السلام که چندین سال قبل در جمع روحانیون کشور به مناسبت ایام محرم بیان فرمودند جهت اطلاع دوستان نقل می شود:

...بنده خیلی متاسفم که بگویم در این سه چهار سال اخیر برخی کارها در ارتباط با مراسم عزاداری ماه محرم دیده شده است که دستهایی به غلط آن را در جامعه ما ترویج کرده اند. کارهایی را باب می کنند و رواج می دهند که هر کس ناظر آن باشد برایش سوال به وجود می آید.

به عنوال مثال در قدیم الایام بین طبقه عوام الناس معمول بود که در روزهای عزاداری به بدن خودشان قفل می زدند! البته پس از مدتی بزرگان و علما آن را منع کردند و این رسم غلط برافتاد. اما باز مجددا شروع به ترویج این رسم کرده اند و شنیدم که بعضی افراد در گوشه و کنار این کشور به بدن خودشان قفل می زنند! این چه کار غلطی است که بعضی افراد انجام می دهند!

قمه زدن نیز همین طور است . قمه زدن هم از کارهای خلاف است . می دانم عده ای خواهند گفت : « حق این بود که فلانی اسم قمه را نمی آورد. » خواهند گفت : « شما به قمه زدن چه کار داشتید عده ای می زنند ؛ بگذارید بزنند! »نه ؛ نمی شود در مقابل این کار غلط سکوت کرد.

اگر به گونه ای که طی چهار پنج سال اخیر قمه زدن را ترویج کردند و هنوز هم می کنند در زمان حیات مبارک امام رضوان الله علیه ترویج می کردند قطعا ایشان در مقابل این قضیه می ایستادند.

کار غلطی است که عده ای قمه به دست بگیرند و به سر خودشان بزنند و خون بریزند. این کار را می کنند که چه بشود؟! کجای این حرکت عزاداری است؟!

 
البته دست بر سر زدن به نوعی نشانه عزاداری است . شما بارها دیده اید کسانی که مصیبتی برایشان پیش می آید برسروسینه خود می کوبند. این نشانه عزاداری معمولی است . اما شما تا به حال کجا دیده اید که فردی به خاطر رویکرد مصیبت عزیزترین عزیزانش با شمشیر برمغز خود بکوبد و از سر خود خون جاری کند ! کجای این کار عزاداری است !

 قمه زدن سنتی جعلی است. از اموری است که مربوط به دین نیست و بلاشک خدا هم از انجام آن راضی نیست . علمای سلف دستشان بسته بود و نمی توانستند بگویند « این کار غلط و خلاف است». امروز روز حاکمیت اسلام و روز جلوه اسلام است . نباید کاری کنیم که آحاد جامعه اسلامی برتر یعنی جامعه محب اهل بیت علیهم السلام که به نام مقدس ولی عصر ارواحنافداه به نام حسین بن علی علیه السلام و به نام امیرالمومنین علیه الصلاه والسلام مفتخرند در نظر مسلمانان و غیرمسلمانان عالم به عنوان یک گروه آدمهای خرافی بی منطق معرفی شوند.

من حقیقتا هر چه فکر کردم دیدم نمی توانم این مطلب ـ قمه زدن ـ را که قطعا یک خلاف و یک بدعت است به اطلاع مردم عزیزمان نرسانم . این کار را نکنند. بنده راضی نیستم . اگر کسی تظاهر به این معنا کند که بخواهد قمه بزند من قلبا از اوناراضی ام . این را من جدا عرض می کنم .

یک وقت بود در گوشه و کنار چند نفر دور هم جمع می شدند و دور از انظار عمومی مبادرت به قمه زنی می کردند و کارشان تظاهر ـ به این معنا که امروز هست ـ نبود. کسی هم به خوب و بد عملشان کار نداشت ; چرا که در دایره محدودی انجام می شد. اما یک وقت بناست که چند هزار نفر ناگهان در خیابانی از خیابانهای تهران یا قم یا شهرهای آذربایجان و یا شهرهای خراسان ظاهر شوند و با قمه و شمشیر برسر خودشان ضربه وارد کنند. این کار قطعا خلاف است . امام حسین علیه السلام به این معنا راضی نیست . من نمی دانم کدام سلیقه هایی و از کجا این بدعتهای عجیب و خلاف را وارد جوامع اسلامی و جامعه انقلابی ما می کنند !

اخیرا یک بدعت عجیب و غریب و نامانوس دیگر هم در باب زیارت درست کرده اند!بدین ترتیب که وقتی می خواهند قبور مطهر ائمه علیهم السلام را زیارت کنند از در صحن که وارد می شوند روی زمین می خوابند و سینه خیز خود را به حرم می رسانند! شما می دانید که قبر مطهر پیغمبر صلواه الله علیه و قبور مطهر امام حسین امام صادق موسی بن جعفر امام رضا و بقیه ائمه علیهم السلام را همه مردم ایضا علما و فقهای بزرگ در مدینه و عراق و ایران زیارت می کردند. آیا هرگز شنیده اید که یک نفر از ائمه علیهم السلام و یا علما وقتی می خواستند زیارت کنند خود را از در صحن به طور سینه خیز به حرم برسانند !اگر این کار مستحسن و مستحب بود و مقبول و خوب می نمود بزرگان ما به انجامش مبادرت می کردند. اما نکردند.

حتی نقل شد که مرحوم آیت الله العظمی آقای بروجردی رضوان الله تعالی علیه آن عالم بزرگ ومجتهد قوی و عمیق و روشنفکر عتبه بوسی را با این که شاید مستحب باشد منع می کرد. احتمالا استحباب بوسیدن عتبه در روایت وارد شده است .

در کتب دعا که هست . به ذهنم این است که برای عتبه بوسی روایت هم وجود دارد. با این که این کار مستحب است ایشان می گفتند « انجامش ندهید تا مبادا دشمنان خیال کنند سجده می کنیم ; و علیه شیعه تشنیعی درست نکنند. » اما امروز وقتی عده ای وارد صحن مطهر علی بن موسی الرضا علیه الصلاه والسلام می شوند خود را به زمین می اندازند و دویست متر راه را به طور سینه خیز می پیماند تا خود را به حرم برسانند! آیا این کار درستی است نه ; این کار غلط است . اصلا اهانت به دین و زیارت است . چه کسی چنین بدعتهایی را بین مردم رواج می دهد؟ نکند این هم کار دشمن باشد ! اینها را به مردم بگویید و ذهنها را روشن کنید.

دین، منطقی است . اسلام، منطقی است و منطقی ترین بخش اسلام تفسیری است که شیعه از اسلام دارد; تفسیری قوی . متکلمین شیعه هر یک در زمان خود مثل خورشید تابناکی می درخشیدند و کسی نمی توانست به آنها بگوید « شما منطقتان ضعیف است ».

اشعار دهه اول محرم

دیدن یار

آخرش یه روز آقامو می بینم

آخرش کنار مولام می شینم

آخرش با تموم آلودگیم

بوسه ای با گریه از پاش می چینم

آخرش یه روز براش خونی می شم

تنم و بر سر راهش می کِشم

تا شاید منو با خون قبول کنه

بکشه دست عنایت به چِشم

آخرش نمی دونم که چی می شه

چه کنم این دلم آروم نمی شه

من اقامو می شناسم خیلی خوبه

باز کرم می کنه مثل همیشه

آخرش دوباره شرمنده می شم

اون می شه مولا و من بنده می شم

مثل باغِبُون به گل وفا داره

من زاشک دیده هاش زنده می شم

آخرش منو به صحرا می بره

منو تا کعبه ی دلها می بره

آخرش درد دلم دوا می شه

آقا از گدای خود رضا می شه

آخرش سختی به پایان می رسه

نصیب نوکرا کربلا می شه

سروده جواد حیدری

***

همسایه

در دایره ی عشق گرفتار حسینم

عاشق شده ی چرخش پرگار حسینم

فریاد زند چاک گریبان جنونم

عمریست که منصورم و بردار حسینم

انگشت نمای همه ی رهگذرانم

دیوانه ی زنجیری بازار حسینم

این زاغ بدآواز سزاور غضب نیست

من مرغ ستایشگر گلزار حسینم

خوشبخت ترینم که نیازم به کسی نیست

من ریزه خور سفره ی دربار حسینم

در زندگیم واسطه ی فیض الهی است

من تا ابدالدهر بدهکار حسینم

فردای قیامت همه سرگشته ولی من

آسوده میان صف زوار حسینم

در خلد برین از کرم حضرت دادار

همسایه ی دیوار بدیوار حسینم

سروده وحید قاسمی

***

عرش خدا

عرش خدا، صحن و سرای ارباب

کعبه ی ما، پایین پای ارباب

تو خودت خوب می دونی اسیرِ تو دل منه

عشق ناب تو آقا، تموم حاصل منه

می دونی بدون تو، من آبرویی ندارم

جز بیام به کربلا ،من آرزویی ندارم

عرش خدا، صحن و سرای ارباب

کعبه ی ما، پایین پای ارباب

چی می شه، عوض بشم تا افتخار تو بشم

حُر باشم توبه کنم، همیشه یار تو بشم

اگه یک نگاه کنی گره زکارم وا می شه

کربلا روزیم می شه درد منه منم دوا می شه

عرش خدا، صحن و سرای ارباب

کعبه ی ما، پایین پای ارباب

چی می شه آقا بیاد با هم یه کربلا بریم

تا ابالفضل بگیم و تو حرم سقا بریم

تو حریم پسر ام بنین نوا کنیم

یاد دستای اقا قیامتی به پا کنیم

عرش خدا، صحن و سرای ارباب

کعبه ی ما، پایین پای ارباب

دستای رشیدی که بوسه گه آل عباست

دستای رشیدی که پناه ناموس خداست

دستای رشیدی که باعث فخر علقمه است

برا اسباب شفاعت روی دست فاطمه است

سروده جواد حیدری

***

زائر عرش نشین

زیر قبه ی حسینی اجابت می شه دعاها

رکعتی نماز رو خاکش آدم می بره بالا

حجابای نورانی رو می دره سجده رو تربت

آخه صاحب شهیدش جون داده تو غم و غربت

شفای تموم دردا تو خاک کرببلاشه

ضریح شش گوشه ی اون تو دل سینه زناشه

مولا فرموده که مَردم اگه از فرات می خوردن

از محبت ما سهمی توی دلهاشون می بردن

آدما اگه بدونن وقتی زاِئر تو هستن

بنابر گفته ی معصوم توی عرش حق نشستن

آدما اگه بدونن چی می دن به زائر تو

میان و دورت می گردن جون می دن به خاطر تو

آدما اگه بدونن شبای جمعه چی می شه

مثل بعضی از ملائک مقیمت می شن همیشه

آدما اگه بدونن فضیلت های شمارو

روایت داره نمی رن حج خونه‌ی خدا رو

آدما اگه بدونن شبای جمعه تو اونجا

جمع میشن برا زیارت انبیاء حتی اماما

موقع سحر که میشه بوی سیب می وزه اونجا

وقتیهِ که پا می زاره توحرم حضرت زهرا

یکی از درای جنت وسیعه صفش درازه

حک شده باب حسینه رو به کل دنیا بازه

قیامت وقتی که مردم دنبال پناهی هستن

می بینن تو سایه ی عرش عده ای دورت نشستن

شیعه توی خونه هر روز بنابر عین روایت

با زیارتِ عاشورا می ره کربلا زیارت

موقع سلام به ارباب ملائک همه سفیرن

برای بردن فیض روضه اینجا صف می گیرن

به ابی انت و امی بگو وقتی آب می خوردی

با وضو باش هر جایی که اسم اربابتو بردی

تو شب اول قبرم میگن ای محب بی تاب

حساب و کتاب نداری می رسه بدادت ارباب

سئوال اونا همینه که چرا سینه کبودی

سال شصت و یک چی می شد که تو هم کربلا بودی

شنیدم روز قیامت بنا بر خواسته ی مادر

کربلایی می شی محشور میآیی با تن بی سر

چرا مادرت نمی خواست ببینه داغ و عزاتو

چی شنید با گریه میدوخت لباس کرببلاتو

توی مسجد یا تو کوچه چرا پیغمبر خاتم

می بوسید و گریه می کرد لب و پیشونی تو با هم

گاهی سینه و گلوتو می بوسید وگریه می کرد

ثواب این اشکارو هم به محبات هدیه می کرد

به ما گفتن ازقدیما زمان ظهورش آقا

همه ی آدما می شن  عاشق حسین زهرا

سروده  روح اله عیوضی

***

اگه کربلا نباشه

زیر آسمون کسی نیست تو هوای تونباشه

این دلم یه تیکه سنگه اگه جای تو نباشه

بیا این سینه رو بشکاف من تو دست تو اسیرم

غیر ممکن ِ تو قلبم رد پای تو نباشه

اسم تو ترانهِ ما زیر گنبد کبوده

گم می شیم اگه یه روزی کربلای تو نباشه

چی می گم مگر که می شه زمین ِ بی حرم تو

 می شه آره با یه شرطی که خدای تو نباشه

گناها امون نمی دن آسمون رامون نمی دن

اگه توی جا نمازم خاک پای تو نباشه

***

با تو ما هزارتا الماس  توی دنیا آفریدیم

چشامون شدش یه دریا تا بدام تو رسیدیم

 اسم تو شفای بالِ بی مثاله بی مثاله

هردفعه اومد رولبها تا به آسمون پریدیم

با تو عمریه می خونیم، همیشه پیشت می مونیم

توی دوزخم بریم ما کی می گه که نا امیدیم

می مونیم تو اظطرابت تا به آخرش خرابت

کربلا تو قلب ماهاس گرچه کربلا ندیدیم

گره ها باز می شه با تو میون مجلس نحه

حاجت ماها رو دادن تا که یا حسین کشیدیم

***

همه ی دارو ندارم توی این دو روز دنیا

شیرینی گریه هستی ای قتیل گریه آقا

وقتی که لبا می خشکه می مونیم به زیر آفتاب

می فرستیم یه سلامی به تو ای عزیز زهرا

تویی که از نفس تو نفس ما جون می گیره

زنده می شه با دم تو به خدا حضرت عیسی

تو فراتِ ماتم تو همه غرقه، غرقه، غرقند

ناجی کشتی نوحی دم تو عصای موسی

بالابالاها رسیدی رفتی از تنت بریدی

خون تو زمین رسیده کی می گه تویی تو یحیی

***

می فرستیم یه سلامی به تو که منو می خونی

عمریه گشتم و گشتم اما تو برام می مونی

تو همون مرد غریبی همیشه برام طبیبی

چی بگم تو که نگفته همه دردامو می دونی

آرزوهامون درازه واسه‌ی گفتن با تو

حرفای زیادی داریم توی این بی همزبونی

ما داریم کم کم و کم کم بار دنیامو می بندیم

یه دونه آرزو دارم،آرزومو می رسونی؟!

واسه اون شش گوشه‌ی تو واسه اون گنبد زرین

دل من تنگه می دونی تو که ماه آسمونی

سروده روح اله عیوضی

***

یاد محرم

چه شبا که کربلاتُ به لب و زبون آوردم

تو مُحرمِت آقا جون، دل و به خدا سپردم

چه روزا که توی هیئت ،می گرفت دلم بهونه

اینقده حسین می‌گفتم، دل می شد برات دیوونه

کوچیکیم یادم می یادش، یه پیرن سیاهی داشتم

توی پیرهنام همیشه، اونو خیلی دوست می داشتم

با چادر سیاه مادر، خیمه ای به پا می کردم

زیر خیمه‌‌ی‌ عزاهات ، اسمت‌ و صدا می کردم

با تموم رو سیاهی ، عزات و بپا می کردم

هرچی رو به غیر عشقِت، از خودم جدا می کردم

با خودم همش می گفتم، تو که آبرو نداری

چرا دائما تو اسمِ، آقات و به لب می آری

کاش یه بار دیگه بیادش، اون روزای آسمونی

منو مثل بچگی‌هام، دوباره پیشِت بِخُونی

عشق ناب تو همیشه، جذبه‌ی عجیبی داره

که بدا رو مثل من هم، توی مجلست می‌یاره

سروده کمال مومنی

***

پدر دارم

عمه جان این سر منور را، کمکم می کنی که بردارم

شامیان حرامیان دیدید، راست گفتم که من پدر دارم

ای پدر جان عجب دلی دارم،ای پدر جان عجب سری داری

گیسویم را به پات می ریزم،تا ببینی چه دختری داری

ای که جان سه ساله ات بابا،به نگاه تو بستگی دارد

گر به پای تو بر نمی خیزم، چند جایم شکستگی دارد

آیه های نجیب و کوتاهم، شبی از ناقله تنزل کرد

غنچه های شیه آلاله، روی چین های دامنم گل شد

دستی از پشت خیمه ها آمد،لاجرم راه چاره‌ام گم شد

 هربلایی که بود یا می شد،به سر زینب تو آوردند

قاری من چرا نمی خوانی؟!،چه به روز لب تو آوردند

چشمهای ستاره بارانم، مثل ابر بهار می بارد

من مهیای رفتنم اما، خواهرت را خدا نگه دارد

سروده علی اکبر لطیفیان

***

لب سرخ

زساغر لب سرخت شراب می ریزد

و یا فرشته به حلق تو آب می ریزد؟

نه آب می چکد و نه شراب از حلقت

که پاره پاره ی قلب رباب می ریزد

فرشته آمده از راه و خون پاکش را

به پای حنجر تو با شتاب می ریزد

خزان ترینی و اما بهار می آید

چه غنچه ها که به رویت به خواب می ریزد

اگر که داغ بزرگت به قاب جا گیرد

زغصه می شکند پشت قاب می ریزدسروده

سید محمد جوادی

 

***

شبه پیمبر

همگی بیاین داره علیِ اکبرم می ره

کمکم کن ای خدا شبه پیمبرم می ره

مادرش تو کربلا نیست که براش گریه کنه

اون کسی که راه میرفت شبه مادرم می ره

بدتره از یهودیا کوفیای ِکینه ای‌اند

زینبم بیا ببین که داره حیدرم می ره

گیسوی خوهرای علی دیگه پریشونه

اونکه مثل عباسِ پناه دخترم میره

می دونم می ره و داغش می مونه رو جگرم

اونکه پهلوش میشکنه شبیه مادرم می ره

قوت زانو و نور چشم و میوه‌ی دلم

بخدا دارو ندارم داره از برم می ره

همه انبیا برای اکبرم هراسونند

ستون خیمه های خواهر مضطرم می ره

سروده جواد حیدری

***

اشک سکینه

بابا جون چرا نمی گی سخنی

باسکوتت دلمو می شکنی

بابا جون چرا قد تو خمیده است

چرا بر کمر گرفته‌ای تو دست

بابا جون بگو عموی ما کجاست

بابا جون عموی با وفاکجاست

بابا جون ما همگی عمو می خوایم

عمو بین این همه عدو می خوایم

بابا جون بگو به ماه مدینه

دیگه آب از تو نمی خواد سکینه

آیا می شه من عمو رو ببینم

یه بار دیگه رو زانوش بشینم

نکنه عمو ی ما کشته شده

 پیکر او به خون آغشته شده

نکنه عمو شبیه اکبرت

پر کشیده سوی زهرا مادرت

بابا جون بگو تو از عمو سخن

درد دلهاشو بگو بابا  به من

دخترم طاقت داری برات بگم

عمو ی خوب تو داشت فقط یه غم

غمش این بود که ز جور اشقیاء

نتونست آب بیاره بهر شما

دخترم دیگه عمویی ندارید

که برید سر روی زانوش بذارید

سروده ی جواد حیدری

***

ساعت آخر

همگی بیان داره، عزیز برادرم می ره

عباسم کجاست داره، امام و رهبرم می ره

می دونم که ساعت، آخرِ که می بینمش

خدایا چکار کنم، که روح پیکرم می ره

بچه ها بیاین بیرون، کسی تو خیمه نمونه

ستون خیمه ها و امیر لشکرم می ره

اشک چشم بچه ها، برای اکبرش کمه

حالا دارن می بینن، بابای اکبرم می ره

دیگه از غریبی و بی کسی فریاد نزنین

که داره به قتلگاه، غریبِ مادرم می ره

نمی دونم چی بگم ،سکینه آوا نکنه

میگه ای خدا داره، بابای مضطرم می ره

یکی میگه ای خدا، تو شاهدی و ناظری

که داره از پیشمون، بابای اصغرم می ره

دشمنا صف کشیدن، خیمه رو غارت ببرن

چون می بینن که داره، زاده ی حیدرم می ره

سروده کمال مومنی

 

***

سر به روی نیزه

این سرِ بریده‌ی کیست، که دارهْ قرآن می خونه

گمونم صدای زهراست، شبیه صداش می مونه

عمه چشماشو نگا کن، داره از من می پوشونه

توصداش نوایی داره، که دلم رو می سوزونه

این سرِبریده ی کیست، که تو رو بیچاره کرده

زن و بَچَه‌شو خدایا، دنبالش آواره کرده

باورم نمی شه عمه، که بابام حسینُ کُشتن

سرش و به روی نیزه، جلو چشم تو گذاشتن

خدایا یه کاری کن که، بابامو بغل بگیرم

رو تنش سری نمونده، الهی براش بمیرم

یه صدا همش به گوشه، نوای عجیبی داره

ناله‌ی غریبِ مادر، دائم از صداش می باره

سنگ یه نامرد بی دین، رو لب بابا نشسته

داره خون زمین می ریزه، دندون بابام شکسته

سروده کمال مومنی

عیسای زمانه

اگر امروز باشد یا که فردا

سراپا گوش باشم یا تماشا

 تو را خواهم بدست آورد آخر

میان شهر باشی یا که صحرا

 به تو نسبت نخواهم داد غیبت

تو هرجایی تو هر جایی تو هر جا

 تو عیسایی و ما لنگان و کوریم

دگرها سا مری اند و تو موسا

 گل گلدسته ها با بوی تو خوش

بخواند از تو نافوس کلیسا

 تو نور مطلقی ما ظلمت محض

تو دریایی و ما کفهای دریا

 تو باغ دلفریبی ما گل یاءس

تو یعنی حسن و ، زشتی معنی ما

 سواد دیدنت در چشم ما نیست

ندارد فرق ابجد یا الفبا

 تو طاوس بهشتی ، زاغ ماییم

تو یوسف ما ز اقوام زلیخا

 تو چوپانی و عالم گله ی تو

مران از گله ات چشم مدارا

 غمت مانند گیسوی شب قدر

شب هجرت شب تاریک یلدا

 سرم را زیرپایت میگذارم

اگر امروز باشد یا که فردا

سروده حجت الاسلام رضا جعفری

اثر احادیث شیعه

چگونه یک حدیث، اینشتن را شگفت‌زده کرد؟

 

«آلبرت اینشتین» فیزیکدان بزرگ معاصر، در آخرین رساله‌ علمی خود با عنوان "دی ارکلارونگ Die Erklarung به معنای بیانیه" که در سال 1954 در آمریکا و به زبان آلمانی نوشت، اسلام را بر تمامی ادیان جهان ترجیح داده و آن را کامل‌ترین ومعقول‌ترین دین دانسته است.

این رساله در حقیقت همان نامه‌نگاری محرمانه اینشتین با مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی است. اینشتین در این رساله "نظریه نسبیت" خود را با آیاتی از قرآن کریم و احادیثی از کتاب‌های شریف نهج البلاغه و بحارالانوار  تطبیق داده و نوشته است که هیچ جا در هیچ مذهبی چنین احادیث پر مغزی یافت نمی‌شود و تنها این مذهب شیعه است که احادیث پیشوایان آن نظریه ی پیچیده "نسبیت" را ارائه داده ولی اکثر دانشمندان آن را نفهمیده‌اند.

یکی از این حدیث‌ها حدیثی است که علامه مجلسی در مورد معراج جسمانی رسول اکرم (ص) نقل می‌کند که: «هنگام برخاستن از زمین، لباس یا پای مبارک پیامبر به ظرف آبی می‌خورد و آن ظرف واژگون می‌شود. اما پس از اینکه پیامبر اکرم(ص) از معراج جسمانی باز می‌گردند مشاهده می‌کنند که پس از گذشت این همه زمان، هنوز آب آن ظرف در حال ریختن روی زمین است». اینشتین این حدیث را از گرانبهاترین بیانات علمی پیشوایان شیعه در زمینه "نسبیت زمان" دانسته و شرح فیزیکی مفصلی بر آن می‌نویسد. اینشتین همچنین در این رساله "معاد جسمانی" را از راه فیزیکی اثبات می‌کند. او فرمول ریاضی معاد جسمانی را عکس فرمول معروف "نسبیت ماده و انرژی" می‌داند:

E = M.C2 >> M = E :C2

یعنی اگر حتی بدن ما تبدیل به انرژی شده باشد دوباره می‌تواند عینا" به تبدیل به ماده و زنده شود.

اینشتین در این کتاب همواره از آیت الله بروجردی با احترام و به لفظ"بروجردی بزرگ" یاد کرده و از شادروان پروفسور حسابی نیز بارها با لفظ"حسابی عزیز" یاد کرده است.

اصل نسخه این رساله اکنون به لحاظ مسایل امنیتی به صندوق امانات سری لندن (بخش امانات پروفسور ابراهیم مهدوی) سپرده شده و نگهداری می‌شود.

این رساله را پروفسورابراهیم مهدوی (مقیم لندن) ، با کمک یکی از اعضاء شرکت اتومبیل‌سازی "بنز" و به بهای  3000000دلار از یک عتیقه‌فروش یهودی خریداری کرد.

دستخط اینشتین در تمامی صفحات این کتابچه توسط خط‌ شناسی رایانه‌ای چک شده و تأیید گشته است

 منبع :اخبار شیعیان http://www.abna.ir/textnews.asp?id=22194

 

تأثیر نماز بر ایمنی حواس

تأثیر نماز بر ایمنی حواس

پیامبر اکرم (ص) :  

وضو کلید نماز و نماز کلید بهشت است .

دانش بشری از سال ها پیش حواس انسان را در پنج عنوان ( بینایی ، شنوایی ، بویایی ، چشایی و لامسه ) طبقه بندی می کند و همین حواس پنجگانه هستند که رابطه گسترده انسان و دنیای اطراف او را شکل می دهند .

در قسمت های گذشته به چند مزیت پزشکی پیرامون نظافت دست ناشی از وضو ، توجه یافتیم و اینک به نظافت صورت رسیده ایم که آن نیز در آیه شریفه 9 از سوره مبارکه مائده ، به عنوان یک فرمان لا یتغیر الهی بر عموم مسلمانان واجب شده است .

در اهمیت نظافت صورت شاید همین نکته کافی باشد که چهار حس از مجموع حواس پنجگانه بشری در وابستگی کامل با صورت بسر می برند . تماس آب که منشأ پاکیزگی و حیات است و به صورت، علاوه بر محاسن متعددی که از جهت برقراری تعادل ناقل های عصبی در بدن انسان دارد، از دیدگاه مقابله با آلودگی هایی که ممکن است ، در چشم ، بینی ، دهان و پوست صورت و .. ایجاد بیماری کند مهم است . به خصوص که در آب ، حین وضو ، و همچنین استفاده از شانه و مسواک ذکر شده است .

با این که دست قدرتمند صنع الهی ، چنان ساختمان گوش و بینی و چشم و .. را آفریده است که خود به خود مقاومت بی نظیری در مقابل آلودگی می کنند و روزانه بارها و بارها بدون آنکه انسان وقوفی پیدا کند ، آلودگی ها را از خود دور می سازند ( مثلاً در گوش جریان موم ، در بینی موهای ریز متعدد ، در چشم پلک زدن و اشک و .. ) اما چنانچه آب نیز در شستشوی صورت به کار برده شود ، ما حصل فعالیت پاک کنندگی اعضای صورت به نتیجه خواهد رسید.                         

علاوه بر این که حداقل 3 بار شستشوی صورت هر گونه آلودگی محیطی را نیز از آن خواهد زدود، توجه به این نکته مهم است که دو راه عمده ابتلا به عفونت ها ( دهانی و استنشاقی ) هر دو مربوط به محدوده صورت هستند .

در هر صورت دستور قرآن مبنی بر شستن دست ها و صورت قبل از نماز با توجه به اینکه این اعضاء معمولاً پوشانده نمی شوند ( حتی در مورد حجاب خانم ها مورد استثناء واقع شده اند وجه و کفین ) و در نتیجه با وجود اهمیت آنها از نظر تمرکز حس های پنجگانه ، در معرض آلودگی دائمی هستند ، می تواند حاوی حکمت های بی شمار باشد ، که در سطور گذشته با اختصار، به مشتی نمونه خروار اشاره شد . (منبع   http://www.iranianuk.com)

مرثیه شهادت امام جواد علیه السلام

کاسه انگور

از پشت درب بسته کسی آه می کشد

یوسف دوباره ناله زیک چاه  می کشد

در زیر پای هلهله ها این صدای کیست؟

این پای کوب و دست فشانی برای کیست

از ظرف آب ریخته براین زمین بپرس

از یک کنیز یاکه از آن یا از این بپرس

زرد است ازچه گندم روی دل رضا؟

بر باد رفته است چرا حاصل رضا

زلف مجعد پسرش را نگاه کن

آنگاه یاد یوسف غمگین چاه کن

ای کاش دست کاسه انگور می شکست

تا چهره ی جواد به زردی نمی نشست

ای کاش، زهر، قاتل و مسموم خویش بود

ای کاش کشته ی اثر شوم خویش بود

دیدند چند طایفه ای از کبوتران

با بال روی بام کسی سایه گستران

سروده حجه الاسلام رضا جعفری

دحوالارض روز مناجات با خدا

" وَ الْأَرْضِ و َمَا طَحَاهَا "

قسم به زمین و کسى که آن را گسترانیده است.

بیست و پنجم ماه ذی القعده روز دحوالارض است. دحوالارض را چنین معرفی می کنند "روزی که زمین از زیر کعبه کشیده و گسترانیده شد" .
گر چه این مطلب یعنی کشیده شدن و گسترانده شدن زمین در وحله اول عجیب به نظر میرسد اما تعریف واضح تر این موضوع این است که گفته شود :
پس از آنکه تمام سطح کره زمین به مدت طولانی در زیر آب فرو رفته و خداوند خواست تا آن را از زیر آب بیرون آورد که صحنه زندگی موجودات مهیا گردد ، اولین نقطه ای که از زیر آب سر بیرون آورد همان مکان مقدس کعبه و بیت الحرام بود . این واقعه نشان دهنده اهمیت این نقطه و مرکزیت آن برای همه عالمیان است .
در واقع دحوالارض روز شروع حیات بخشی خداوند به جهان خاکی است که توجه به آن در روایات و تعیین اعمال خاص همچون روزه ، عبادت ، دعا و غسل واهتمام به آن از سوی معصومین (ع) نشانگر عنایت حضرت حق به این روز با برکت است .
تعبیر به اینکه "در روز دحو الارض رحمت خدا منتشر گردیده و از براى عبادت و اجتماع به ذکر خدا در این روز، اجر بسیار است" و امثال آن ، مومنین را بر انجام مستحبات مخصوص این روز ترغیب می نماید . درباره روزه این روز آمده است :
روزه این روز همانند روزه هفتاد سال است .
روزه این روز کفاره گناهان هفتاد سال است .
برای روزه دار این روز هرکه و هرچه در میان آسمان و زمین است استغفار می کند و ...
از دیگر اعمال این روز شریف دو رکعت نماز است که در آن حمد و پنج مرتبه سوره "والشمس" خوانده می شود و پس از نماز نیز دعایی است که در مفاتیح آمده است . و همچنین دعای "اللهم داحی الکعبه ..." از دعاهای مخصوص این روز است .
روایت است که « امام رضا » علیه السلام فرموده اند: درشب بیست و پنجم ماه ذى القعده حضرت ابراهیم (ع) و حضرت عیسى (ع)متولد شده اند. و نیز در این روز رسول خدا صلى الله علیه و آله ، به قصد حجة الوداع از مدینه به همراه یکصد و چهار هزار یا یکصد و بیست و چهار هزار نفر از راه شجره به مکه عزیمت نمودند که حضرت فاطمه (ع ) و تمامى زوجات آن حضرت نیز ایشان را همراهی می کردند .
و نیز در روایتی است که در این روز قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام خواهد نمود .

یا علی ابن موسی الرضا علیه السلام

صاحب سقاخونه

دلم می خواد آقا جون، مشهدتُ ببینم

با زائرات ‌کنار سقاخونت بشینم

سقاخونت آقاجون، به یاد مشک سقاست

اونجا فقط برای شادی قلب زهراست

یه کفتر غریبم، تو صحن سقاخونه

بیا بده با دستت، لقمه و آب و دونه

قبله قلب عاشق، جز تو آقا نمیشه

می خوام آقا بدونی ، دوسِت دارم همیشه

شبای بارگاهت ، صفای عالمینه

صحن و سرات برا من، کربلای حسینه

دلم می خواد آقا جون، ضریحتُ ببوسم

لباس نوکریتُ، تو حرمت بپوشم

از کوچیکی تا حالا، عاشق و مبتلاتم

بذار همه بدونن، تا جون دارم گداتم

دلم می خواد آقا جون، مشهدتُ ببینم

با زائرات کنار سقاخونت بشینم

گدای بی پناهم، جز تو کسی ندارم

رونده عالمینم، تویی همه قرارم

دل تو حرم همیشه، مست یه اسم نابه

ذکر آقام ابالفضل، دعای مستجابه

آروم نمیشه این دل، توی حرم ای آقا

تا روضه ای نخونم، از دوتا دست سقا

کفتر دل کنارت، هی می ره بالا بالا

پر می کشه تا یثرب، کنار قبر زهرا

دست گدائی من به سوی تو درازه

پیش تموم مردم، به گدائیش می نازه

بعد نماز همیشه، اسم تو رو میآرم

وای اگه روزی آقا، اسم تو رو نیارم

دلم می خواد آقا جون، مشهدتُ ببینم

با زائرات کنار سقاخونت بشینم

سروده کمال مومنی

 

 

 

 

 

شعر ولادت امام رضا علیه السلام

شوق سبو

بر درد عشق نسخه و درمان اثر نکرد

مرهم برای زخم غم تو ثمر نکرد

تنها حریم پاک تو داریم زآن زمان

دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد

از هر قبیله ای به تو امید بسته اند

نبود کسی که چشم تو بر او نظر نکرد

شاهنشه غریب، امیر رئوف طوس

دل نیست، آنچه داغ تواش پر شرر نکرد

در بازکن که از ره دوری رسیده ام

این خسته بی دلیل در این ره، خطر نکرد

امشب، سحر دوباره به کوی تو آمدم

مخمورم و به شوق سبوی تو آمدم

بر حال من به جان جوادت نگاه کن

فکری به حال این دل بی سرپناه کن

بر زائران پاک تو من غبطه می خورم

آقا ترحمی به من پر گناه کن

امشب برات کرب و بلای مرا بده

ما را دوباره زائر آن بی سپاه کن

گر این زیارتم شده دیدار آخرین

در روز حشر یاد من رو سیاه کن

در راه عشق، اهل غم و درد خواستی

با چشم نافذت تو مرا مرد راه کن

مولا به جان ما تو بگو با امام عصر

یوسف بیا بخاطر من ترک چاه کن

تا روز حشر نوکری ات افتخار ماست

اینجا بهشت روی زمین جنت الرضاست

سروده احسان محسنی فر

 

 

مقصود خدا

در مذهب ما کلام حق ناد علی است

طاعت که قبول حق بود یاد علی است

از جمله آفرینش کون و مکان

مقصود خدا علی و اولاد علی است

سروده (منصوب به) حافظ