صلاه العارفین زهراست زهرا
نجات السالکین زهراست زهرا
چه کس دارد چنین بانوئی ای حشر
برات الذاکرین زهراست زهرا
سروده محمود ژولیده
اگر زهرا نبود ایمان کجا بود
نزول کوثر و قرآن کجا بود
اگر زهرا نبود آیا جنان بود
بهشت و روضه رضوان کجا بود
سروده محمود ژولیده
چه بد بر حضرتش آزار دادند
به گنج سینه اش مسمار دادند
شرر افتاد بر بیتش ولیکن
بدست او امان النار دادند
سروده محمود ژولیده
گل آلاله مولاست زهرا
نه گل انسیه الحوراست زهرا
اگرچه پای تا سر درد و زخم است
علی راعشق سرتا پاست زهرا
سروده محمود ژولیده
لگد را چون تحمل کرد ای وای
مدال از سینه اش گل کرد ای وای
چه گویم از عبوری وحشیانه
که درب خانه را پل کرد ای وای
سروده محمود ژولیده
نیروی دوباره
میان بستر مرگم دعا گوی تو می باشم
اگرچه پهلویم بشکسته پهلوی تو می باشم
اگرچه ذوالفقارت مثل تو گوشه نشین گشته
من بشکسته بازو، بازوی تو باشم
جوان بودم قدم در خانه مهر تو بنهادم
شده مویم سپید و پیر گیسوی تو می باشم
گله از من مکن حیدر اگر روی از تو می گیرم
خدا داند که من شرمنده از روی تو می باشم
تو گفتی صبر کردم ورنه محشر زود می امد
تو می دانی مطیع امر نیکوی تو می باشم
نیاید کاری از دستم دگر من دست و پا گیرم
دعا گوی تو می باشم اگر چه زود می میرم
سروده جواد حیدری
خویشتن داری
خدا نکرده مگر قصد جان من داری
که زیر بالش خود دست بر کفن داری
من از تو چشم مدارا و ساختن دارم
زمن، تو چشم تماشا و سوختن داری
هزار حرف نگفته هنوز دارم لیک
تو یک کلام، خداحافظی زمن داری
من و هزار بهانه برای صحبت تو
تو و هزار سخن کز جدا شدن داری
به هم نریز عزیزم مرا، چو صورت خود
که با وداع تو سخت است خویشتن داری
تو فکر شستن رخت مباش و خوب بخواب
مگو که زخم گل انداز بر بدن داری
چه طول می کشد این شرح بوسه گاه حسین
مگر چقدر تو با دخترت سخن داری
اگر چه اب شدی ، باز فاطمه دارم
اگرچه خاک نشینم ابوالحسن داری
لباس عاطفه با لاغری نخواهد رفت
تو حس مادری خویش را به تن داری
رواست زلزله شهر را خراب کند
زرعشه ای که تو امروز بر بدن داری
تو خمس خود به خدا دادی و حلال حلال
حسین و زینب و کلثومی و حسن داری
اتاق گریه ندارد فضای حال تو را
زبسکه ناله و شکوی زمرد و زن داری
دهتیان به حصیری برآورندچه زود
توقعی که تو زین کهنه پیرهن داری
سروده محمد سهرابی
مرثیه
فغان کرد آسیای دستی او
که دشمن زد شرر بر هستی او
دل و دستاس می نالید چون رود
که دست او همیشه بر سرم بود
چه کرد ای اهل دل مسمار با او
فشار آن در و دیوار با او
که روزش رنگ شام تار بگرفت
کمک، در رفتن از دیوار بگرفت
چو زهرا دست بر دیوار می برد
قرار از حیدر کرار می برد
به اشک از محسن خود یاد می کرد
به جان می آمد و فریاد می کرد
از ان دامان زهرا پر ستاره است
که چشم او به سوی گاهواره است
علی می کرد شرم از روی زهرا
زروی و پهلو و بازوی زهرا
زدشمن بسکه زهرا تنگدل بود
به جای خصم او مولا خجل بود
سروده جواد حیدری
مفاتیح مستجاب
حرفی ،کلامی، مطلبی ، چیزی ، جوابی
ساکت از هر دفعه ای مثل کتابی
از چه نمی خواهی شفایت را بگیری
تو خود مفاتیح الجنان مستجابی
یک دست تر از رنگ نیلی ات ندیدم
در زیر این چرخ کبود و سقف آبی
امروز با دیروز خیلی فرق کردی
دیروز آئینه ولی امروز قابی
این خانه محتاج کمی نور است ،ورنه
تو رو بگیری یا نگیری آفتابی
با دست پخت تو سر سفره نشستم
وقتی نباشی تو، چه نانی و چه آبی
پروانه ها را گفته ام دورت نگردند
شاید شب آخر کمی راحت بخوابی
سروده علی اکبر لطیفیان
زخم سینه
به دلم افتاده مادر، یه روزی می آم مدینه
می زنم به سینه و سر، به یاد زخمای سینه
به دلم افتاده مادر، حاجت از خدا می گیرم
بر داغ محسن تو، تو مدینه من می میرم
کاشکی ما مدینه بودیم، به علی کمک می کردیم
تابوت مادرمونو، روی دوشمون می بردیم
یه سئوال مونده برامون، چرا ناله ای شدیده
تو کوچه همره مادر، مگه مجتبی چه دیده
***
کی دیده که مادری رو ، شبونه به خاک سپارن
بچه هاش هم نتون تا، صدا ناله در بیارن
کی دیده یه مرد جنگی، کمرش یهو بشه خم
برا همسر جوونش،بگیره ناله و ماتم
***
الهی توان ندارم، داغ زهرامو ببینم
داغ اون سخته میشه وقتی، پیش زینبم می شینم
سروده کمال مومنی