مدیونیم ، کاش شرمنده نباشیم…
آدم ها دو گونه اند : آنان که با عقلشان می زیند ، و دیگران که زیستنشان با دل است. چه بسیارند آنان و چه قلیل اند اینان ، چه سهل است آنگونه زیستن ،و چه دشوار است اینگونه بودن ، بهشــــــــت ارزانی عقل اندیشان باد …
مدیون شهدائیم ، ای کاش شرمنده نشویم…
متن زیر نامه دخترک نه ساله یتیمی است که بهمراه مقداری نان خشک و fبادام برای رزمندگان ۸ سال دفاع مقدس فرستاده شده بود.
با سلام به امام زمان علیه السلام و امام خمینی
سلام به رزمندگان اسلام. اسم من زهرا می باشد، این هدیه را که نان خشک و بادام است برای شما فرستادم. پدرم می خواست جبهه بیاید ولی او با موتور زیر ماشین رفت و کشته شد. من ۹ سال دارم و نصف روز مدرسه و نصف دیگر را قالی بافی میروم. مادرم کار میکند، ما ۵ نفر هستیم. پدرم مرد و باید کار کنیم و من ۹۲ روز کار کردم تا برای شما رزمندگان توانستم نان بفرستم. از خدا می خواهم که این هدیه را از یک یتیم قبول کنید و پس ندهید و مرا کربلا ببرید، آخر من و مادرم خیلی روزه می گیریم تا خرجی داشته باشیم. مادرم، خودم، احمد و بتول و تقی برادر کوچک هست، سلام می رسانیم. خدا نگهدار شما پاسداران اسلام باشد.
۶۲/۱۱/۸
منبع:پایگاه الزهراء