مبهوت و مات روی حسن آفریده اند
ما را پیاله نوش شرابش رقم زدند
مست از خم و سبوی حسن آفریده اند
خورشید را به این همه نقش و نگارها
از طلعت نکوی حسن آفریده اند
روشن ز نور روی مهش گشته روزها
شب را اسیر موی حسن آفریده اند
آری ز مقدمش همه جا بوی گل گرفت
گل را ز رنگ و بوی حسن آفریده اند
از انبیاء و اولیا همه را صف به صف ببین
مدهوش خلق و خوی حسن آفریده اند
میل نگاه هر چه گدایان شهر را
ولله سمت و سوی حسن آفریده اند
سروده میلاد یعقوبی×××
نذری کنید تا که دمی با خدا شویم
از این قفس که ساخته شیطان رها شویم
باری که روی دوش گرفتیم از گناه
روی زمین گذاشته و با صفا شویم
امشب شب در آمدن ماه فاطمه است
دیگر بس است باید از این خواب پا شویم
تا نیمه های ماه دگر صبر هم بس است
راهی بیت حضرت خیر النسا شویم
باید هزار سال عبادت کنیم تا
از سائلان واقعی مجتبی شویم
آقا عنایتی کن از این تن در آمده
قدری تو را صدا زده تا بی ریا شویم
قدری به ما نگاه کن آقا که تا ابد
گندم فروش صحن نگاه شما شویم
امشب به یمن آمدنت دست ما بده
آن باده ای که بر کرمت مبتلا شویم
حسنت مرا مقیم سرِ دار میکند
امشب علی ز لعل تو افطار میکند
وقتی تو را ز عرش فراتر گذاشتند
یعنی به روی دست پیمبر گذاشتند
در راه تو تمام خلائق نشسته اند
دل برده ای که نام تو دلبر گذاشتند
ماهی نبود تا که در این ماه گل کند
اینجا تو را به دامن مادر گذاشتند
خورشید را به امر خدا مثل هدیه ای
یک گوشه پیش هدیه حیدر گذاشتند
موسی برای مهد تو گهواره ساخت و
عیسی و دیگران روی آن پر گذاشتند
تا این که حاجت دل عالم روا شود
هفت آسمان به پای شما سر گذاشتند
امشب برای شادی زهرا و مرتضی
تاجی به روی فرق تو از زر گذاشتند
این افتخار ماست که با مقدم شما
ما را در آستان تو نوکر گذاشتند
با بودن تو فاطمه حس کرد مادر است
یعنی که اولین پسر چیز دیگر است
با مقدم تو دین خدا زنده میشود
ماه خدا کنار شما زنده میشود
عیسی به ناز مقدم تو ناز میکند
موسی که هیچ با تو عصا زنده میشود
ماه مبارک است در این نیمه های شب
با مقدم تو حال دعا زنده میشود
امشب که فاطمه به تو لبخند میزند
شهر مدینه غرق صفا زنده میشود
آقا خوش آمدی که در این لحظه های خوش
سلول های مرده ما زنده میشود
امشب تو آمدی و نبی گفت با علی
یک ضلع از حدیث کسا زنده میشود
وقتی شروع نهضت ارباب با شماست
با تو حسین و کرب و بلا زنده میشود
چشمان تو به چشم علی تا که وا شده
از آن به بعد نام شما مجتبی شده
شوری میان سینه من پا گرفته است
عشقی میان قلب و دلم جا گرفته است
مثل علی ست با نمک است و خدایی است
قنداقه ای که حضرت زهرا گرفته است
گویا دوباره موقع افطار آمده
با بوسه ای که از لبش آقا گرفته است
او که کریم خانه ی زهرا و حیدر است
رونق ز کار و بار مسیحا گرفته است
از سوی جنت آمده یا از سوی خدا
دسته گلی که حضرت موسی گرفته است
معمار گاهواره او دست جبرئیل
یعنی که کار عشق چه بالا گرفته است
یوسف رسیده است به پابوسی حسن
مجنون شده است و دامن لیلا گرفته است
با چشم خود دل از همه دل ها ربوده است
این ارث را ز ام ابیها گرفته است
آنقدر بیت حضرت زهرا شلوغ بود
یک هفته است نوح نبی جا گرفته است
ای برکت همیشه افطار ما حسن
خوش آمدی به خانه صدیقه یا حسن
از بس که مثل حضرت زهرا منور است
مست اند اهل خانه به قدری معطر است
حیدر ز شوق، محو تماشای روی اوست
گفتم که گفت فاطمه، او چیز دیگر است
گفته نبی عقیقه کند زودتر علی
آنقدر روی دلبر نوزاد محشر است
کی گفته است این که حسن مرد جنگ نیست
نیزه به دست حضرت فتاح خیبر است
گفتند نیست آشنا با فنون جنگ
جنگ جمل رسید همه دیدند حیدر است
با ضربه اش چو عایشه را زد به روی خاک
دیدند مستحق صد الله اکبر است
وقت نماز کنده شود از دل زمین
بیخود نبوده است که او مست کوثر است
در حلم و در عبادت و در سجده های شب
هم مثل مرتضی ست و هم چون پیمبر است
این را بدان کسی که به تن فخر میکند
محشر خدا به خلق حسن فخر میکند
مظلوم تر ز حیدر کرار یا حسن
ای نیمه شب به دوش شما بار یا حسن
ای صاحب تمام مکاتب ،امام عشق
استاد درس رزم علمدار یا حسن
ای قبله گاه خلق دو عالم بقیع تو
ای از دل شکسته خبردار یا حسن
پیری زود رس ز چه آمد سراغ تو
از غصه های کوچه عزادار یا حسن
ای زیر بار تهمت و دشنام بین شهر
ای از تمام شهر طلبکار یا حسن
آقا شنیده ام که قدت را شکسته اند
وقتی که سوخت آن در و دیوار یا حسن
آقا شب ولادت و روضه حلال کن
این روضه را زمینه عشق و وصال کن
سروده ی مهدی نظری
×××
اول تو را سرشته و انسان درست کرد
شرح تو را نوشته و قرآن درست کردسروده علی اکبر لطیفیان
×××
ما از تو بجز کرم ندیدیم
جز سفره ی محترم ندیدم
روزی که بقیعمان کشاندی
گشتیم ولی حرم ندیدیم
سروده ی علی اکبر لطیفیانوقتی که زهرا مثل تو فرزند دارد
پیوسته بر روی لبش لبخند دارد
پیغمبر و حیدر نه، بلکه ماسواله
هرچند را هر قدر که دارند، دارد
گهواره اش عرش خدا باشد عجب نیست
چون با خدایش از ازل پیوند دارد
مادر شدن هم حس زیبا و قشنگی است
وقتی که زهرا مثل تو فرزند دارد
سروده ی محمد بختیاریاى چشمه حیات و افاضات دائمه
اى انتهاى سلسله اولیاء همه
از عمر تو، به دور زمان، حُسن خاتمه
شد سامرا به عالم ایجاد عاصمه
دنیا پر اضطراب و بشر در مخاصمه
وز کینه هاست، فکر همه در مهاجمه
کز باطل است، گوش بشر پر ز همهمه
با رأى هر کسى، شده تفسیر و ترجمه
دادت خدا شجاعت و نیروى لازمه
حاجت نباشدت به شهود و محاکمه
ز آن سرکشان، که مردم دنیا به وحشتند
قلب سلیم و پاک تو را نیست واهمه
تنها تویى امید بشر، یابن فاطمه(س)
یک ره، نظر فکن به علمدار علقمه
گویى که با درفش تو دارد مکالمه
سروده ی حبیب الله چایچیان
***گلها همه چشمند به سوی گل نر گس
نرگس زده لبخند به روی گل نرگس
صوت صلوات است که سر برده زافــلاک
گــــــردیده زمین بر سر گردون طبق نور
ریزد عوض گل به زمین با ل وپر حــور
بر چــهره گل انداخـــته لبخند حکیمه
یوسف شده از مصر مقیم وطـــــن امشب
مهدی زده لبخــــــند به روی حسن امشب
در دست حسن لا لـــــۀ بستان حسن را
وز کـــوثر نـــورآتش دل را بنشا نید
کامشب شب قـــدر است همه قــــدر بدانید
ماهـــــی که جهان منتظـرش بود درخشید
این قامت طــوباست ویا نخلۀ طوراست
یا برلب مهدی سخن از روز ظهــور است
ای منتظران مـژده که امشب شب مهدی است
تبریک که روشن شده چشم همـــه امشب
گـل از گـل لبخـند بنـی فاطمه امشب
گـردند به دور وبــرِِ گهـوارۀ مهدی
مهدی است که شمشیرش مد یِِون حسین است
والله قسم منتقـم خون حسین است
ای منتظران مژده که هنگام ظهـور است
این ماه دل آراست که در انجــــــــمن آید
بر منتظـــــران پاسخ یا بـــن الحسن آید
لبیک بگــوئید به مهدی همه امشب
ای شب حرکت کن که به زودی سحر آید
خـورشید بنی فاطمه از کعــبه بر آید
تـــا پشت سر یــار نمـازی بگذاریم
ای وارث پیغمـبر پیغــامبـری کن
این قــافـلـــۀ گمشده را راهبری کن
دوران فـراق پسر فــــاطمــــه تاکی؟
ای نالۀ خامــوشان در گـوش تو مهدی
ای خـون دل واشک بصر نوش تو مهدی
چـــون سینۀ دریادل فــرعون بشکافی
ای خاک رهت مــادرمـا وپـــدر مـا
ما منتظـر استیم وتـوئی منتظَر ما
بغض گلو گرفته ی پنهانی شما
جانم فدای دیده ی بارانی شما
وضع بدم،دلیل پریشانی شما
آقا چه شد تبسم رحمانی شما؟!
« عفو و گذشت» سنت کنعانی شما
رفتار ما به رسم مسلمانی شما
چشم امید بسته به سلطانی شما
در انتظار منسب دربانی شما
از لحن و صوت مکی قرآنی شما
دل می برد تلاوت روحانی شما
رد خور نداشت، نسخه ی درمانی شما