کاسه انگور
از پشت درب بسته کسی آه می کشد
یوسف دوباره ناله زیک چاه می کشد
در زیر پای هلهله ها این صدای کیست؟
این پای کوب و دست فشانی برای کیست
از ظرف آب ریخته براین زمین بپرس
از یک کنیز یاکه از آن یا از این بپرس
زرد است ازچه گندم روی دل رضا؟
بر باد رفته است چرا حاصل رضا
زلف مجعد پسرش را نگاه کن
آنگاه یاد یوسف غمگین چاه کن
ای کاش دست کاسه انگور می شکست
تا چهره ی جواد به زردی نمی نشست
ای کاش، زهر، قاتل و مسموم خویش بود
ای کاش کشته ی اثر شوم خویش بود
دیدند چند طایفه ای از کبوتران
با بال روی بام کسی سایه گستران
سروده حجه الاسلام رضا جعفری