دل سوزان بود امروز گواه من و تو کزازل داشت بلا چشم ، به راه من و تو
من به تو دوخته ام دیده تو برمن ، ازنی یک جهان راز ، نهفته به نگاه من و تو
اُسرا با من و راءس شهدا با تو به حق چشم تاریخ ندیده ست سپاه من و تو
روی تو ماه من وماه تو عباس امّا ابر خون ساخته پنهان رخ ماه من و تو
آیه خواندن زتو ،تفسیرــ زمن تادانند که به جز گفتن حق نیست گناه من و تو
هردو نستوه چو کوهیم بر سیل امّا عشق ،دلگرم شد ،ازسردی آه من و تو
مدعی خواست که ازبیخ کند ریشه ی ما بی خبر زآنکه غروب ست پگاه من و تو
شعر از : علی انسانی