رهبر انقلاب اسلامی در دیدار روز پنجشنبه ۱۴ تیرماه ۸۶ که بمناسبت ولادت حضرت زهرا (س) برگزار شد در جمع مداحان کشور :
حفظ انسجام اسلامی را ضروری بر شمردند و تأکید کردند: امروز تحریک مذاهب اسلامی و ایجاد تفرقه میان مسلمانان، ضربه به اسلام، و حرکت در جهت منافع آمریکا و صهیونیزم است.
ایشان در بخش دیگری از سخنان خود به تبیین نقش مداحان و ذاکران اهل بیت در تعمیق ایمان دینی مردم و لزوم حفظ انسجام اسلامی پرداختند و خاطرنشان کردند: دین اگر چه پایه و مبنای عقلی، فلسفی و استدلالی قوی دارد اما هیچ مبنایی بدون بهره گیری از عاطفه و ایمان قلبی امکان رویش و ماندگاری در تاریخ ندارد.
رهبر انقلاب اسلامی در همین زمینه افزودند: جایگاه و نقش مداحان اهل بیت، نقش ایمان آفرین، فرهنگ ساز و مستحکم کننده پیوند قلبی پیروان و محبوبان است به همین دلیل شعری باید بخوانند که ایمان مخاطب را تقویت و تعمیق بخشد.
آیتالله خامنهای با اشاره به اهمیت نقش مداحان و در نتیجه مسوولیت اخروی آنان خاطرنشان کردند: "امتداد مسیر پیشکسوتان در سبک و آهنگ، ضمن نوآوری"، "انتخاب اشعاری با الفاظ قوی" و "استفاده از مضامین آموزنده، تازه، جالب و غیر تکراری" موجب می شود کار مداح هنرمندانه موثر و هدایتگر شود.
مشروح بیانات رهبر انقلاب:
نقش شما مداحان عزیز هم حرف دوم ماست. دین اگر چه که پایهاش عقلانیت و فلسفه و استدلال است؛ در این هیچ شکى نیست، اما هیچ مبناى عقلانى و فلسفى و حِکمى بدون آبیارى شدن از عاطفه و ایمان قلبى امکان ندارد که رویش پیدا کند و ریشه بدواند و در تاریخ بماند. ادیان، خصوصیتشان همین است؛ با مکاتب دیگر، با این ایدئولوژىها، با این فلسفههاى گوناگون فرقشان همین است که ایمانها را جلب میکند. ایمان، غیر از علم است؛ ایمان غیر از استدلال است؛ ایمان غیر از فلسفه است؛ ایمان یک امر قلبى است. جایگاه ایمان با جایگاه عاطفه و احساس یکجاست. ایمان یعنى دل سپردن، سر سپردن، دل دادن. بنابراین، دل نقش پیدا میکند؛ عواطف جایگاه خود را در طول تاریخ ادیان به این شکل حفظ میکنند.
با اینکه در جنگ فلسفهها با یکدیگر، هیچ فلسفهاى نیست که بتواند در مقابل فلسفهى ادیان و فلسفهى توحید مقاومت کند؛ بخصوص فلسفهاى مثل فلسفهى مدون اسلامى، اما مسئله این نیست؛ خیلیها مبانى و مفاهیم اسلامى را هم بلدند، حقیقتى را هم میدانند، اما به آن حقیقت دل نسپردهاند. شما فکر میکنید حقانیت علىبنابىطالب را در صدر اسلام، آن کسانى که از خود پیغمبر دربارهى علىبنابىطالب آن حرفها را شنیده بودند، نمیداستند؟ علم داشتند. ما در اخبار خواندهایم آنها از دو لب پیغمبر شنیده بودند؛ علم داشتند؛ اما آنچه کم بود، ایمان به آن معلوم بود؛ ایمان به آن چیزى بود که علم به او پیدا شده بود: یعنى دل دادن. چه چیزى جلوى ایمان را میگیرد؟ خیلى چیزها؛ که حالا این یک باب واسع دیگرى است.
نقش هنر، نقش شعر، نقش ادبیات، نقش حضور در میدانهاى عملى در پرورش این روح ایمانى، نقشى است که بسیار بسیار کارساز و مؤثر است. شما جاى مداح و ذاکر اهل بیت را اینجا ببینید؛ نقش ایمانآفرین، نقش فرهنگساز، نقش مستحکمکنندهى پیوند قلبى بین پیروان و بین آن محبوبان؛ یک چنین نقشى است. این نقش، بسیار نقش مهمى است.
بنده در طول این سالهائى که این جلسه را داشتهایم - که الان بیستوچند سال است که هر سال، ما این جلسه را با مداحهاى محترم داشتهایم؛ از زمان ریاستجمهورىِ من؛ سالهاى دههى شصت، که هر سال این جلسه بوده - هر سال ما یک کلمه راجع به مسئلهى مدح و مداح و ذاکر و اینها عرض کردهایم؛ نمیخواهم اینها را تکرار کنم، میخواهم عرض بکنم برادران مداح اهمیت این کار را درک کنند. وقتى اهمیت معلوم شد - به موازات اهمیت، مسئولیت است - مسئولیت این کار را درک کنند. مسئولیت یعنى چه؟ یعنى از ما سئوال خواهند کرد. در دعاى مکارمالاخلاق میخوانید: «و استعملنى بما تسألنى غداً عنه»؛ فردا؛ در روز قیامت، از من سئوال خواهى کرد؛ پروردگارا! حالا کمک کن که آن چیزى را که بناست فردا از من سئوال کنى، من جوابش را امروز در عمل خودم آماده کنم؛ معناى این فقرهى دعا این است. پس شما مسئولیت دارید. این مسئولیت، یعنى سئوال میکنند. کارى کنیم که عمل ما بتواند پاسخگوى آن سئوال باشد.
وقتى این معلوم شد، آن وقت میرویم سراغ اینکه حالا چطور؟ همهى حرفهائى که ما زدیم - حرفهائى که افراد پُرمسئولیت، دانا، فهیم در جامعهى مداحان بر زبان آوردند، جلسه درست کردید، مطالبى گفتید - در پاسخ همین سئوال است که: چه کار بکینم؟ این «چه کار بکنیم» یک کلمهاى است که یک کتاب جواب دارد. اگر سه جمله از این کتاب را بخواهیم عرض بکنیم، یکىاش این است که:
وقتى شعر را میخوانیم، به فکر باشیم که از این شعر ما ایمان مخاطبان ما زیاد شود. پس، هر شعرى را نمیخوانیم؛ هرجور خواندنى را انتخاب نمیکنیم؛ جورى میخوانیم که لفظ و معنا و آهنگ، مجموعاً اثرگذار باشد. در چه؟ در افزایش ایمان مخاطب. این البته گفتنش آسان است؛ آدم بالاى گود بنشیند و یک دستورى به آن پهلوان وسط گود بدهد. عمل کردنش سخت است. اما شماها میتوایند عمل کنید. شماها صدایتان خوب است، حافظهتان خوب است، نیرو و نشاطتان خوب است؛ میتوانید همهى این کارهائى را که گفتم، انجام بدهید.
به جوانها توصیه میکنم شیوههاى پیشکسوتها را بکلى کنار نگذارند؛ دست نکشند. من با نوآورى موافقم؛ نوآورى هیچ اشکالى ندارد؛ اما اگر بخواهید در این نوآورى کمال پیدا کنید، بایستى این نوآورى در امتداد شیوهى گذشتگان باشد.
«العلى محظورة الّا على من بنى فوق بناء السّلفى». یک طبقه ساختهاند، شما روى آن طبقه یک طبقه بسازید؛ دیگرى بیاید روى آن طبقهى شما یک طبقه بسازد؛ آن وقت بناء میشود مرتفع. و الّا یکى ساخت، شما بیائى خراب کنى، یک طبقه بسازى؛ یکى دیگر بیاید آن را که شما ساختى، خراب کند، باز یک طبقه بسازد، همیشه همان یک طبقه خواهید ماند. محسّنات اساتید، پیشکسوتها و کسانى را که در این کار از شما یک پیراهن بیشتر پاره کردهاند، یاد بگیرید و چیزى بر آن اضافه کنید. شیوههاى جدید، اینجورى درست بشود، خوب است.
ما در قدیم از زبان موسیقیدانهاى معروف شنیده بودیم که میگفتند موسیقى اصیل ایرانى را نوحهخوان و شبیهخوانها حفظ کردهاند؛ موافقخوان، مخالفخوان، علىاکبرخوان، قاسمخوان. هر کدام یک دستگاهى را به اینها میدادند که باید در آن دستگاه بخوانند. این موجب شد که موسیقى نانوشتهى ایرانى - که نه نُت داشت، نه نوشته داشت و نه چیز دیگرى داشت - بتواند برسد به دست کسانى که اینها را با نُت و شیوههاى جدید بتوانند ثبت و ضبط کنند. حالا جوان امروز، چه خوانندهى رادیو و تلویزیون - که متأسفانه آنجا از این جهت وضع خوبى هم ندارد - چه خوانندهى جلسهى مداحى، ناگهان بیاید آهنگهاى اروپائى را - آن هم به شکل غلط و نابلد بنا کند خواندن؛ سبکهائى که فرض کنید حالا فلان خوانندهى غربى یا مقلد عربِ آن غربى یکوقتى خوانده، ما این را از او یاد بگیریم و بنا کنیم خواندن! که قبل از انقلاب هم متأسفانه همین کارها را کردند. موسیقى اصیل ایرانى را که میتوانست نوع حلال هم داشته باشد - البته همان موسیقى اصیل، یک نوعش هم حرام است؛ فرقى بین ایرانى و غیر ایرانى نیست - همان را هم ضایع کردند. البته بعد از انقلاب بهتر شد؛ اما حالا مثلاً مداح یا خوانندهى ما بیاید در رادیو و تلویزیون به تقلید - آن هم غلط - آهنگ غربى یا آهنگ مجالس لهو را در مجلس ایمان و در مجلس معنویت تکرار کند، این درست نیست؛ این غلط است. نوآورى، درست؛ اما نه اینجور. این مربوط به آهنگ است. البته صداى خوب را میتوان با آهنگ بد خراب کرد؛ صداى متوسط را میتوان با آهنگ خوب آرایش داد. خود آهنگ یک مسئله است.
برویم سراغ شعر، کلام. داستان مفصلى اینجاست. اولاً لفض شعر، لفظِ خوب باشد؛ همه شعر خوب را نمیشناسند. هر شعرى که یک آدم ناوارد تصور کرد این خوب است، دلیل بر این نیست که آن خوب است. شعر را بایستى آدم شعرشناس تصدیق کند که خوب است. فایدهى شعر خوب چیست؟ فایدهاش این است که بدون اینکه من و شما ملتفت شویم، تأثیرگذارىاش در مخاطب بیشتر است؛ هنر، این است دیگر. یک هنر عالى، ولو مخاطب آن هنر تشخیص ندهد که این عالى است، اما تأثیر او در نفس آن مخاطب، تأثیر عمیقترى خواهد بود از یک هنر سطحىِ مبتذل بازارى؛ فایدهاش این است. لفظ، باید لفظ قوى، خوب، زیبا؛ مضامین، مضامین جذاب، جالب، تازه، غیرتکرارى و مطلب - که عمده این است - آموزنده باشد.
غیر از لفظ و غیر از مضمونسازى لفظى، مقولهاى هست به نام مقولهى مطلب. یعنى آنچه شما دارید بیان میکنید، باید آموزنده باشد. فرض کنید یک واعظى برود بالاى منبر و از اول تا آخر منبر حرفهائى بزند که یک ذره بر معرفت مردم، بر بصیرت مردم دربارهى آن موضوع اضافه نشود. خوب، این وقت خودش و دیگران را تلف کرده. مداح هم همینجور است. شعرى شما بخوانید؛ ولو لفظ هم لفظ خوبى باشد، راجع به حضرت زهرا (سلاماللَّهعلیها) هم باشد، اما چیزهائى باشد که مستمع هیچ استفادهى از او نمیتواند بکند؛ نه معرفتش نسبت به آن بزرگوار بیشتر میشود، نه از مقامات توحیدى او چیزى میفهمد، نه از مجاهدت او چیزى میفهمد، نه از رفتار و سجیهى آن بزرگوار که درس است - چون معصوم است و هر حرکت او براى بشر درس است؛ سرمشق است - چیزى میفهمد، اشکال خواهد داشت.
پس کارتان سخت است عزیزان! کار شما بر خلاف اینکه بعضیها خیال میکنند چهار کلمه حفظ کنیم و یک صداى بازى هم داشته باشیم، بس است؛ نه، کار، خیلى سخت است. کار، هنرمندانه، مؤثر، هدایتگر و جهتبخش باشد.