هیئت وارثان ثارالله علیه السلام

هیئت وارثان ثارالله (ع) تهران شهرک ولی عصر عجل الله تعالی فرجه

هیئت وارثان ثارالله علیه السلام

هیئت وارثان ثارالله (ع) تهران شهرک ولی عصر عجل الله تعالی فرجه

فضیلت صلوات بر حضرت فاطمه زهرا(س)

 
یکی از ختوم مجرّب در برآورده شدن حاجات، صلوات بر حضرت فاطمه زهرا(س) است، که پانصد و سی مرتبه این صلوات را تکرار نماید و بگوید:
اللّهمّ صلّ علی فاطمة و أبیها و بعلها و بنیها [و السّرّ المستودع فیها] بعدد ما أحاط به علمک.

بارپروردگارا؛ درود فرست بر فاطمه و پدر بزرگوارش و همسر گرامی‌اش و فرزندان عزیزش [و آن رازی که در وجود او به ودیعه نهادی]، به تعداد آنچه دانش تو بر آن احاطه دارد. که در این صلوات شریف، مقصود از «رازی که در وجود مقدس آن حضرت(س) به ودیعه نهاده شده» حضرت حجت و امام موعود(ع) هستند.
نویسندة صحیفة مهدیه می‌گوید:
اگرچه این صلوات در کتب قدیمی وجود ندارد و از مرحوم شیخ انصاری(ره) شنیده شده، ولی به علت ارتباطی که آن بزرگوار با حضرت بقیةالله ـ ارواحنا فداه ـ داشته‌اند، به احتمال قوی این دعا از حضرت صاحب‌الامر(ع) صادر شده است.


منبع خبر: ماهنامه موعود شماره 77

فضائل فاطمه زهرا سلام اله علیها

در روز ولادت با سعادت حضرت فاطمه زهرا (س)، مطابق سنوات گذشته که به بیش از 20 سال می رسد، رهبر انقلاب با جمعی از مداحان دیدار کردند و در ذکر فضائل فاطمه زهرا سلام اله علیها فرمودند:

این خود یک معجزه‏ى اسلام است؛ یعنى فاطمه‏ى زهرا (سلام‏اللَّه‏علیها) در عمر کوتاه خود به مقامى میرسد که سیده‏ى نساء عالمین است؛ یعنى از همه‏ى زنان بزرگ و قدّیس طول تاریخ برتر است. این چه عاملى است، این چه نیروئى است، این چه قدرت متحول‏کننده‏ى عمیق درونى است که از یک انسان در این مدت کوتاه، میتواند یک چنین اقیانوس معرفت و عبودیت و قداست و عروج معنوى بسازد؟ خود این، معجزه‏ى اسلام است.

 یک جنبه‏ى دیگر، نسل مبارک این بزرگوار است که تطبیق سوره‏ى کوثر با فاطمه‏ى زهرا (سلام‏اللَّه‏علیها) - اگر در آثار حدیثى ما هم نیامده باشد - یک تطبیق مصداقى درست است؛ این همه برکات بر خاندان پیغمبر، بر یکایک ائمه‏ى هدى (علیهم‏السّلام)! عالم پُر است از نغمه‏هاى دلنواز فردى و اجتماعى و دنیائى و اخروى که از این حنجره‏هاى پاک برخاسته؛ حسین‏بن على، زینب کبرى، امام حسن مجتبى، امام صادق، امام سجاد؛ هر کدام از ائمه. ببینید چه غوغائى است در عالم معرفت، در عالم معنویت، در بزرگراه هدایت از کلمات این بزرگواران و درسهاى آنها و معارف آنها! این نسل فاطمه‏ى زهراست.

خیلى خدا را شکر کنیم - در بعضى از این شعرهائى هم که دوستان خواندند همین معنا بود - نعمت بزرگى است تولّاى فاطمه‏ى زهرا و صدیقه‏ى کبرى (سلام‏اللَّه‏علیها) براى ما. خدا را شکر که او را شناختیم؛ خدا را شکر که خودمان را به ذیل عنایت او متوسل کردیم و خدا را شکر که نعمت وجود او را قدر دانستیم، به او توسل جستیم، از او معرفت خواستیم، به او محبت ورزیدیم. اینها نعمتهاى بزرگ خداست؛ اینها را باید حفظ کنیم.

 

رهنمود

رهبر انقلاب اسلامی در دیدار روز پنجشنبه ۱۴ تیرماه ۸۶ که بمناسبت ولادت حضرت زهرا (س) برگزار شد در جمع مداحان کشور :

حفظ انسجام اسلامی را ضروری بر شمردند و تأکید کردند: امروز تحریک مذاهب اسلامی و ایجاد تفرقه میان مسلمانان، ضربه به اسلام، و حرکت در جهت منافع آمریکا و صهیونیزم است.

ایشان در بخش دیگری از سخنان خود به تبیین نقش مداحان و ذاکران اهل بیت در تعمیق ایمان دینی مردم و لزوم حفظ انسجام اسلامی پرداختند و خاطرنشان کردند: دین اگر چه پایه و مبنای عقلی، فلسفی و استدلالی قوی دارد اما هیچ مبنایی بدون بهره گیری از عاطفه و ایمان قلبی امکان رویش و ماندگاری در تاریخ ندارد.

رهبر انقلاب اسلامی در همین زمینه افزودند: جایگاه و نقش مداحان اهل بیت، نقش ایمان آفرین، فرهنگ ساز و مستحکم کننده پیوند قلبی پیروان و محبوبان است به همین دلیل شعری باید بخوانند که ایمان مخاطب را تقویت و تعمیق بخشد.

آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به اهمیت نقش مداحان و در نتیجه مسوولیت اخروی آنان خاطرنشان کردند: "امتداد مسیر پیشکسوتان در سبک و آهنگ، ضمن نوآوری"، "انتخاب اشعاری با الفاظ قوی" و "استفاده از مضامین آموزنده، تازه، جالب و غیر تکراری" موجب می شود کار مداح هنرمندانه موثر و هدایتگر شود.
مشروح بیانات رهبر انقلاب:

نقش شما مداحان عزیز هم حرف دوم ماست. دین اگر چه که پایه‏اش عقلانیت و فلسفه و استدلال است؛ در این هیچ شکى نیست، اما هیچ مبناى عقلانى و فلسفى و حِکمى بدون آبیارى شدن از عاطفه و ایمان قلبى امکان ندارد که رویش پیدا کند و ریشه بدواند و در تاریخ بماند. ادیان، خصوصیتشان همین است؛ با مکاتب دیگر، با این ایدئولوژى‏ها، با این فلسفه‏هاى گوناگون فرقشان همین است که ایمانها را جلب میکند. ایمان، غیر از علم است؛ ایمان غیر از استدلال است؛ ایمان غیر از فلسفه است؛ ایمان یک امر قلبى است. جایگاه ایمان با جایگاه عاطفه و احساس یکجاست. ایمان یعنى دل سپردن، سر سپردن، دل دادن. بنابراین، دل نقش پیدا میکند؛ عواطف جایگاه خود را در طول تاریخ ادیان به این شکل حفظ میکنند.

 با اینکه در جنگ فلسفه‏ها با یکدیگر، هیچ فلسفه‏اى نیست که بتواند در مقابل فلسفه‏ى ادیان و فلسفه‏ى توحید مقاومت کند؛ بخصوص فلسفه‏اى مثل فلسفه‏ى مدون اسلامى، اما مسئله این نیست؛ خیلیها مبانى و مفاهیم اسلامى را هم بلدند، حقیقتى را هم میدانند، اما به آن حقیقت دل نسپرده‏اند. شما فکر میکنید حقانیت على‏بن‏ابى‏طالب را در صدر اسلام، آن کسانى که از خود پیغمبر درباره‏ى على‏بن‏ابى‏طالب آن حرفها را شنیده بودند، نمیداستند؟ علم داشتند. ما در اخبار خوانده‏ایم آنها از دو لب پیغمبر شنیده بودند؛ علم داشتند؛ اما آنچه کم بود، ایمان به آن معلوم بود؛ ایمان به آن چیزى بود که علم به او پیدا شده بود: یعنى دل دادن. چه چیزى جلوى ایمان را میگیرد؟ خیلى چیزها؛ که حالا این یک باب واسع دیگرى است.

 نقش هنر، نقش شعر، نقش ادبیات، نقش حضور در میدانهاى عملى در پرورش این روح ایمانى، نقشى است که بسیار بسیار کارساز و مؤثر است. شما جاى مداح و ذاکر اهل بیت را اینجا ببینید؛ نقش ایمان‏آفرین، نقش فرهنگ‏ساز، نقش مستحکم‏کننده‏ى پیوند قلبى بین پیروان و بین آن محبوبان؛ یک چنین نقشى است. این نقش، بسیار نقش مهمى است.

 بنده در طول این سالهائى که این جلسه را داشته‏ایم - که الان بیست‏وچند سال است که هر سال، ما این جلسه را با مداحهاى محترم داشته‏ایم؛ از زمان ریاست‏جمهورىِ من؛ سالهاى دهه‏ى شصت، که هر سال این جلسه بوده - هر سال ما یک کلمه راجع به مسئله‏ى مدح و مداح و ذاکر و اینها عرض کرده‏ایم؛ نمیخواهم اینها را تکرار کنم، میخواهم عرض بکنم برادران مداح اهمیت این کار را درک کنند. وقتى اهمیت معلوم شد - به موازات اهمیت، مسئولیت است - مسئولیت این کار را درک کنند. مسئولیت یعنى چه؟ یعنى از ما سئوال خواهند کرد. در دعاى مکارم‏الاخلاق میخوانید: «و استعملنى بما تسألنى غداً عنه»؛ فردا؛ در روز قیامت، از من سئوال خواهى کرد؛ پروردگارا! حالا کمک کن که آن چیزى را که بناست فردا از من سئوال کنى، من جوابش را امروز در عمل خودم آماده کنم؛ معناى این فقره‏ى دعا این است. پس شما مسئولیت دارید. این مسئولیت، یعنى سئوال میکنند. کارى کنیم که عمل ما بتواند پاسخگوى آن سئوال باشد.

 وقتى این معلوم شد، آن وقت میرویم سراغ اینکه حالا چطور؟ همه‏ى حرفهائى که ما زدیم - حرفهائى که افراد پُرمسئولیت، دانا، فهیم در جامعه‏ى مداحان بر زبان آوردند، جلسه درست کردید، مطالبى گفتید - در پاسخ همین سئوال است که: چه کار بکینم؟ این «چه کار بکنیم» یک کلمه‏اى است که یک کتاب جواب دارد. اگر سه جمله از این کتاب را بخواهیم عرض بکنیم، یکى‏اش این است که:

 وقتى شعر را میخوانیم، به فکر باشیم که از این شعر ما ایمان مخاطبان ما زیاد شود. پس، هر شعرى را نمیخوانیم؛ هرجور خواندنى را انتخاب نمیکنیم؛ جورى میخوانیم که لفظ و معنا و آهنگ، مجموعاً اثرگذار باشد. در چه؟ در افزایش ایمان مخاطب. این البته گفتنش آسان است؛ آدم بالاى گود بنشیند و یک دستورى به آن پهلوان وسط گود بدهد. عمل کردنش سخت است. اما شماها میتوایند عمل کنید. شماها صدایتان خوب است، حافظه‏تان خوب است، نیرو و نشاطتان خوب است؛ میتوانید همه‏ى این کارهائى را که گفتم، انجام بدهید.

 به جوانها توصیه میکنم شیوه‏هاى پیشکسوتها را بکلى کنار نگذارند؛ دست نکشند. من با نوآورى موافقم؛ نوآورى هیچ اشکالى ندارد؛ اما اگر بخواهید در این نوآورى کمال پیدا کنید، بایستى این نوآورى در امتداد شیوه‏ى گذشتگان باشد.

 «العلى محظورة الّا على من بنى فوق بناء السّلفى». یک طبقه ساخته‏اند، شما روى آن طبقه یک طبقه بسازید؛ دیگرى بیاید روى آن طبقه‏ى شما یک طبقه بسازد؛ آن وقت بناء میشود مرتفع. و الّا یکى ساخت، شما بیائى خراب کنى، یک طبقه بسازى؛ یکى دیگر بیاید آن را که شما ساختى، خراب کند، باز یک طبقه بسازد، همیشه همان یک طبقه خواهید ماند. محسّنات اساتید، پیشکسوتها و کسانى را که در این کار از شما یک پیراهن بیشتر پاره کرده‏اند، یاد بگیرید و چیزى بر آن اضافه کنید. شیوه‏هاى جدید، این‏جورى درست بشود، خوب است.

 ما در قدیم از زبان موسیقیدانهاى معروف شنیده بودیم که میگفتند موسیقى اصیل ایرانى را نوحه‏خوان و شبیه‏خوانها حفظ کرده‏اند؛ موافق‏خوان، مخالف‏خوان، على‏اکبرخوان، قاسم‏خوان. هر کدام یک دستگاهى را به اینها میدادند که باید در آن دستگاه بخوانند. این موجب شد که موسیقى نانوشته‏ى ایرانى - که نه نُت داشت، نه نوشته داشت و نه چیز دیگرى داشت - بتواند برسد به دست کسانى که اینها را با نُت و شیوه‏هاى جدید بتوانند ثبت و ضبط کنند. حالا جوان امروز، چه خواننده‏ى رادیو و تلویزیون - که متأسفانه آنجا از این جهت وضع خوبى هم ندارد - چه خواننده‏ى جلسه‏ى مداحى، ناگهان بیاید آهنگهاى اروپائى را - آن هم به شکل غلط و نابلد بنا کند خواندن؛ سبکهائى که فرض کنید حالا فلان خواننده‏ى غربى یا مقلد عربِ آن غربى یکوقتى خوانده، ما این را از او یاد بگیریم و بنا کنیم خواندن! که قبل از انقلاب هم متأسفانه همین کارها را کردند. موسیقى اصیل ایرانى را که میتوانست نوع حلال هم داشته باشد - البته همان موسیقى اصیل، یک نوعش هم حرام است؛ فرقى بین ایرانى و غیر ایرانى نیست - همان را هم ضایع کردند. البته بعد از انقلاب بهتر شد؛ اما حالا مثلاً مداح یا خواننده‏ى ما بیاید در رادیو و تلویزیون به تقلید - آن هم غلط - آهنگ غربى یا آهنگ مجالس لهو را در مجلس ایمان و در مجلس معنویت تکرار کند، این درست نیست؛ این غلط است. نوآورى، درست؛ اما نه این‏جور. این مربوط به آهنگ است. البته صداى خوب را میتوان با آهنگ بد خراب کرد؛ صداى متوسط را میتوان با آهنگ خوب آرایش داد. خود آهنگ یک مسئله است.

 برویم سراغ شعر، کلام. داستان مفصلى اینجاست. اولاً لفض شعر، لفظِ خوب باشد؛ همه شعر خوب را نمیشناسند. هر شعرى که یک آدم ناوارد تصور کرد این خوب است، دلیل بر این نیست که آن خوب است. شعر را بایستى آدم شعرشناس تصدیق کند که خوب است. فایده‏ى شعر خوب چیست؟ فایده‏اش این است که بدون اینکه من و شما ملتفت شویم، تأثیرگذارى‏اش در مخاطب بیشتر است؛ هنر، این است دیگر. یک هنر عالى، ولو مخاطب آن هنر تشخیص ندهد که این عالى است، اما تأثیر او در نفس آن مخاطب، تأثیر عمیقترى خواهد بود از یک هنر سطحىِ مبتذل بازارى؛ فایده‏اش این است. لفظ، باید لفظ قوى، خوب، زیبا؛ مضامین، مضامین جذاب، جالب، تازه، غیرتکرارى و مطلب - که عمده این است - آموزنده باشد.

 غیر از لفظ و غیر از مضمون‏سازى لفظى، مقوله‏اى هست به نام مقوله‏ى مطلب. یعنى آنچه شما دارید بیان میکنید، باید آموزنده باشد. فرض کنید یک واعظى برود بالاى منبر و از اول تا آخر منبر حرفهائى بزند که یک ذره بر معرفت مردم، بر بصیرت مردم درباره‏ى آن موضوع اضافه نشود. خوب، این وقت خودش و دیگران را تلف کرده. مداح هم همین‏جور است. شعرى شما بخوانید؛ ولو لفظ هم لفظ خوبى باشد، راجع به حضرت زهرا (سلام‏اللَّه‏علیها) هم باشد، اما چیزهائى باشد که مستمع هیچ استفاده‏ى از او نمیتواند بکند؛ نه معرفتش نسبت به آن بزرگوار بیشتر میشود، نه از مقامات توحیدى او چیزى میفهمد، نه از مجاهدت او چیزى میفهمد، نه از رفتار و سجیه‏ى آن بزرگوار که درس است - چون معصوم است و هر حرکت او براى بشر درس است؛ سرمشق است - چیزى میفهمد، اشکال خواهد داشت.

 پس کارتان سخت است عزیزان! کار شما بر خلاف اینکه بعضیها خیال میکنند چهار کلمه حفظ کنیم و یک صداى بازى هم داشته باشیم، بس است؛ نه، کار، خیلى سخت است. کار، هنرمندانه، مؤثر، هدایتگر و جهت‏بخش باشد.

 

بهشت

 

کربلات و عشقه آقا

شعر ولادت صدیقه کبری

مسافرت فرشته

دریا غریق مرحمت بی کران تو

هفت آسمان تجلی رنگین کمان تو

خورشید ناز می کشد از ذرهای خاک

آنجا که صبح می گذرد کاروان تو

صدها فرشته بال نهادند بر زمین

تا دامن خدیجه شود میزبان تو

بهتر شد آن زنان قریشی نیامدند

حوا و مریم اند پرستار جان تو

بر قلبهای خسته ما هم نزول کن

ای جبرئیل تا به سحر هم زبان تو

یک شاخه یاس در دل مجروح کاشتیم

 تنها به احترام مزار نهان تو

در بارش است رحمت بی حد ابر تو

پنهان شده است مثل شب قدر قبر تو

تسبیح تو که تربت حمزه به قاب داشت

در سینه اش شمیم دعاهای ناب داشت

از کور نیز وقت سخن رو گرفته ای

هر چند چهره تو ز نور احتجاب داشت

در شکر روز ه ا ی که در سه افطار با تو بود

دستت برای خواهش سائل جواب داشت

جسمت نخواست رخت عروسی به تن کند

از بسکه از بساط جهان اجتناب داشت

با عطر یازده سحر این باغ آشنا ست

هر چند عمر مادر گلها شتاب داشت

بیتی به شعر صائب تبریزی آمده است

آن شاعری که طبع روان همچو آب داشت

((چون صبح زندگانی روشندلان دمی است

آن هم دمی که با عث احیای عالمی است ))

ای جلوه شکوه و جلال پیمبری

تو حجت همیشه به آل پیمبری

قد راست کرده بود و تنومند مانده بود

از آب چشمه ی تو نهال پیمبری

آنجا که بحث کیفیت عرش می شود

جز سینه ی تو نیست مثال پیمبری

مرهم به زخم های احد بیشتر بنه

تو با خبر همیشه ز حال پیمبری

کمتر به سینه جای بده بوسه ی نبی

جاری شده است اشک زلال پیمبری

این لحظه های اخر از احمد جدا مباش

اسوده نیست بی تو خیال پیمبری

قدری صبور باش بهشت دل نبی

تو زود می رسی به وصال پیمبری

چون تو تمام آینه خلق احمدی

هر روز روز تو ست به سال پیمبری

ایام شادمانی و روز ولادت است

هنگام شاد بودن و وقت عبادت است

در مصحف خدای تعالی نوشته بود

این نور با طهور ولایت سر شته بود

پیش از شروع خلقت این خاک و آسمان

این دانه را به مزرعه عرش کشته بود

از بسکه بود دست توسل به سمت تو

هر گوشه ای ز چادر تو رشته رشته بود

چندی به التماس زمین کرده ای نزول

این آخرین مسافرت یک فرشته بود

عالم هنوز طعم محبت به جان نداشت

حب تو در صحیفه مومن نوشته بود

ما را ببخش مدح تو کوثر نداشتیم

ما غیر چند واژه ابتر نداشتیم

هر دختری که ام امامت نمی شود

یا مادر پیمبر رحمت نمی شود

در مجمع خلایق حق فاطمه یکی است

این وحدت است شامل کثرت نمی شود

آنجا که پای کفو علی هست در میان

هر دختری که لایق وصلت نمی شود

از اینکه آب مهریه ات بود روشن است

هر خانه ای که خانه رحمت نمی شود

فردا بیا که باز قیامت بپا کنی

ای بانویی که بی تو قیامت نمی شود

با اشتیاق سمت صراط آورید رو

زهرا بدون برگ شفاعت نمی شود

این سینه باز حال و هوای مدینه خواست

 یا رب دعای کیست اجابت نمی شود

آخر مدینه راز پس پرده داشته است

آخر مدینه یار سفر کرده داشته است

لطف مدام حضرت یاسین به دست توست

آری دعا به دست تو آمین به دست توست

آنجا که سینه در تب اندوه سوخته است

 آرامش دوباره وتسکین به دست توست

پیر خمین جلوه ی فرزندی ی تو داشت

 یعنی که عزت و شرف دین به دست توست

آنجا که ابر فتنه گری سایه گسترد

نابودی تمام شیاطین به دست توست

اسلام با دعای تو پیروز می شود

آری کلید فتح فلسطین به دست توست

این انقلاب جلوه ای از کوثر تو بود

بر روح تو سلام خدا و دو صد درود

سروده جواد محمد زمانی

***

شعر ولادت حضرت زهرا(س)

 

ای بهشت قرب احمد (ص) فاطمه(س)

لیله قدر محمد (ص) فاطمه(س)

ای سه شب بی قوت واز قوت تو سیر

هم یتیم و هم فقیر و هم اسیر

وحی بی ایثار تو کامل نشد

هل اتی بی نان تو نازل نشد

مدح تو کی با سخن کامل شود

وحی باید بر قلم نازل شود

ای که در تصویر انسان زیستی

 کیستی تو کیستی تو کیستی

از شب میلاد تاآخر نفس

 مصطفی (ص)یک دست را بوسید و بس

آن هم ای دست خدا دست تو بود

ای برآن لبها و دست تو درود

عقل کل از کل هستی شد جدا

تا چهل شب کرد خلوت با خدا

 این چهل شب در  سرش شور تو بود

 بهر استقبال از نور تو بود

ای که از سر تا به پا پیغمبری

بلکه هم پیغمبری هم حیدری

تو رسول الله (ص) شویت بوالحسن (ع)

هر سه یک جانید با هم در سه تن

بس تویی ای عرش حق را قا ئمه

هم محمد (ص) هم علی (ع) هم فاطمه (س)

باید اینجا لب فرو بست از بیان

روز محشر قدر تو گردد عیان

صحنه محشر همه پا بست توست

اختیار نار و جنت دست توست

مهر تو روز قیامت هست ماست

ریشه های چادرت در دست ماست

روز محشر کار ما با فاطمه (س) است

نقش پیشانی ما یا فاطمه (س) است

از کرامت بر جبین ما همه

ثبت کن هذا محب الفاطمه (س)

 

شعر ولادت حضرت فاطمه (س)

شعر ولادت حضرت زهرا(س)

 

ای نخست همیشگی یکتا

آفتاب قدیمی ی دنیا

سیب سرخ بهشت پیغمبر

یک سبد یاس بر جمال شما

ابتدایت همیشه نا معلوم

انتهای تو نیز نا پیدا

راستی گر نباشی ای بانو

چه غریب است حرفهای خدا

خانه ات پایتخت این عالم

حجت من حدیث سبز کسا

فاطمه ای فرشته خیرات

بر تو و خاندان تو صلوات

چشمهایت ستاره می بارد

مثل خورشید روشنی دارند

نور ماه و ستاره و خورشید

چقدر پیش چشم تو تارند

جلوه کردی و از مکان خودت

 آمدی وفرشته ها دارند ...

از بلندا ی عرش تا مکه

سر راه تو یاس می کارند

آمدی و تمام هر چه که  هست

به مقام تو سجده می آرند

فاطمه ای فرشته خیرات

بر تو و خاندان تو صلوات

ای خداوندی تجسم ما

 کعبه بی نشان مردم ما

صبح روز نخست ریخته اند

جای انگور سیب در خم ما

سوره ی مکی رسول خدا

نذر چشمانتان تبسم ما

بامتان پشت بام جبرا ئیل

خانه ات آسمان هفتم  ما

گردش مهربان این دستاس

آرد داری برای گندم ما

فاطمه ای فرشته خیرات

بر توو خاندان تو صلوات

تو فرادا تو فرد تو تو حید

تو مساوی سیزده خورشید

تو همان سیب روشنی که از ل

از درخت خدا پیمبر چید

تو رسولی ولی به طرز دگر

مرتضایی ولی به شکل جدید

معجر روشن تو هجده سال

به خودش رنگ آفتاب ندید

شب ندارد مدینه ام با تو

السلام علیک یا خورشید

فاطمه ای  فرشته خیرات

بر توو خاندان تو صلوات

سر تو روی بالش پر بود

جلوه ات جلوه ای معطر بود

نان تو از بهشت می آمد

آب نوشیدنیت کوثر بود

مثل یک گنبد طلایی شهر

پشت بامت پر از کبوتر بود

آمدی و ملائک بالا

عرض تبریکشان به حیدر بود

روز میلاد تو برای رسول

به خداوند "روز مادر "بود

فاطمه ای فرشته خیرات

بر تو و خاندا ن تو صلوات

ای خدای جمالی ی دنیا

جلوه بی مثالی ی دنیا

نام تو بی وضو نمی آید

بر زبان اهالی دنیا

ای پری ای فرشته بالا

تو کجا و حوالی دنیا

 تو کنار خدای خویش، خوشی

کوری جای خالی دنیا

ما همیشه پی جواب توایم

ای غروب سئوالی دنیا

فاطمه ای فرشته برکات 

بر تو و خاندان تو صلوات

بی تو این سفره ها کریم نداشت

بی تو این بادها نسیم نداشت

تو اگر جلوه ای نمی کردی

طور موسای ما کلیم نداشت

با وجود وجود تو دیگر

حضرت آمنه یتیم نداشت

بی تو ذکر رئوف " بسم اله "

داشت رخمن ولی رحیم نداشت

حرمت قبله هم ترک می خورد

خانه ی تو اگر حریم نداشت

فاطمه ای فرشته خیرات

بر تو و خاندان تو صلوات

آینه صفحه کتاب تو

آسمان شیشه گلاب تو بود

اولین عکس در حجاب خدا

دور تا دور عرش قاب تو بود

صبح ها، ظهرها نگاه علی

چشم به راه آفتاب تو بود

روزها نیمه ی جنوب زمین

سنگ زیرین آسیاب تو بود

چادر خاکی زمین خورده

مرتضی هم ابوتراب تو بود

فاطمه ای فرشته خیرات

بر تو و خاندان تو صلوات

سروده علی اکبر لطیفیان

شعر ولادت حضرت زهرا

سلام ای ذکر خاص حق ثنایت
سلام ای دخت احمد من فدایت

تو فرقانی تو یاسینی تو طه
تو زهرایی تو زهرایی تو زهرا


تو حبل محکم حبل المتینی
امید رحمة للعالمینی


تو بسم الله سماوات است کتابت
تو خورشیدی و عالم آسمانت


جنان یک سبزه از دامان پاکت
جهان یک شعله از نور چراغت


فلک موج لطیفی از نگاهت
فلک گرد حقیر از گرد راهت


حیات عشق از نور حسین است
بلندی خاک بوس زینبین است


شرافت مستمند صبح خیزت
حیا تصویری از ظل کنیزنت


مزار مخفی ات مخفی است در دل
سبک مغزان تو را جویند در گل


امامان آبرومند جلالت
امیرالمؤمنین محو جمالت


محمد عاشق راز و نیازت
خدا فخریه دارد بر نمازت


بهشت قرب احمد سینه توست
زمان مرهون عمر کوته توست


همه دشت کویراند و تو گلشن
همه شام سیه تو صبح روشن

همه سوز درون اند و تو داغی
همه تاریکی اند و تو چراغی


همه جسم ضعیف اند و تو جانی
همه قطره تو بحر بی کرانی


تو دریا کشتی ات دلهای آگاه
تو کوثر ساقی فیض ات ید الله


ملک یا حور یا آدم که هستی؟
که می داند که هستی یا چه هستی؟


جهان از رازها بس پرده برداشت
سر مویی تو را نشناخت، نشناخت


تو سِر ناشناس انبیایی
تو آن عبدی که سرتا پا خدایی


تو استاد و جهان دانشگه توست
تو قرآن و علی بسم الله توست


تمام آفرینش پای بستت
پیمبر خم شد و بوسید دستت


گنهکاران چو رو در محشر آیند
همه چشم شفاعت بر تو دارند


به جز باب عنایاتت دری نیست
اگر نایی به محشر محشری نیست


به محشر از فراز چرخ گردون
ندا خیزد که این الفاطمیون؟


تو سر تا پا بهشت مصطفایی
تو جانان علی مرتضایی


که دیده حور در آتش بسوزد
که دیده باغ جنت بر فروزد


چه نیکو با تو همدردی نمودند
که با آتش در بیت ات گشودند


گمانم مرتضی شد کشته آن روز
که بشنید از تو آن فریاد جانسوز

 

اشعار امام زمانی

دل شکسته

عمری به انتظار نشستم نیامدی

چشم از همه بغیر تو بستم نیامدی

ای مایه امید بشر، حضرت کرم

از هرکسی بجز تو گسستم نیامدی

ای خضر راه گمشدگان در مسیر عشق

چشم انتظار هرچه نشستم نیامدی

ای سرو سرفراز گلستان زندگی

دیدی مگر حقیرم و پستم نیامدی

گفتی دل شکسته بود جای من فقط

این دل به خاطر تو شکستم نیامدی

عمری در آرزوی تو آخر شد و هنوز

در آرزوی روی تو هستم نیامدی

مست گناه، مرد حقیقت نمی شود

دیدی همیشه غافل و مستم نیامدی

زندان تن کلید ندارد بغیر مرگ

چون از رگ حیات نرستم نیامدی

سروده احسان محسنی فر

***

صدای آمدن

دلم هوای تو کرده هوای آمدنت

صدای پای تو آید صدای آمدنت

بهار با تو بیاید به خانه ی دل ما

سری به خانه ی ما زن صفای آمدنت

هنوز مانده به یادم که مادرم می خواند

زمان کودکی ام قصه های آمدنت

حساب کردم و دیدم که با حساب خودم

تمام عمر نشستم به پای آمدنت

چقدر وعده ی وصل تو را به دل بدهم

چقدر جمعه بخوانم دعای آمدنت

نیامدی و دلم شکستی ای مولا

چه نذرها که نکردم برای آمدنت

سروده محسن عرب خالقی 

نگاه حرام

 

نگاه و غفلت

رسول اکرم (ص) فرمود:

از نگاه زیادی بعد از نگاه اول بپرهیزید که تخم هوی و هوس را در دلتان می کارد و باعث غفلت و فراموشی می شود(بحارالانوار ج77ص182)

 

تیر زهر آگین

پیامبر اکرم(ص) فرمود:

نگاه حرام تیری از تیرهای شیطان است هرکس به پاس ترس از خداوند نگاه نکند خداوند به او ایمانی می دهد که شیرینی آن را در دل احساس کند ( احیا ء العلوم ج3 ص102)

 

عذاب چشم

پیامبر اکرم(ص) فرمود:

کسی که چشمش را از حرام پرکند خداوند چشمش را در روز قیامت از آتش پر می کند مگر اینکه توجه کند و از کردار خود باز گردد.(بحار ج76ص334)

 

نگاه نابود کننده

پیامبر اکرم(ص) فرمود:

نگاه اول خطا است و نگاه دوم عمدی است و سومین نگاه باعث هلاکت و نابودی است(کنزل الاعمال بنقل از میزان الحکمه ج10 ص79)

وفات حضرت ام البنین

ایام وفات حضرت ام البنین علیها سلام را به عموم عاشاقان و محبان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام تسلیت عرض می نمائیم.

یا ابالفضل (ع)

سقا

آبی نبود اگر که تو سقا نمی شدی

مشکی نبود اگر که تو دریا نمی شدی

از سمت خانواده زهرا به سمت ما

فیضی نبود اگر که تو آقا نمی شدی

حالا که مثل نور شدی و قمر شدی

ای کاش هیچ وقت تو پیدا نمی شدی

این تیر با نگاش نظر می زند تو را

حالا نمی شد این همه زیبا نمی شدی

می خواستی که تیر نگیرد تن تو را

 کاری نداشت، خوش قد و بالا نمی شدی

تو جمع خیمه بودی و تقسیم کردنت

 ورنه در این مزار کمت جا نمی شدی

پیش قد حسین، تمامت شکسته بود

تقصیر تو نبود اگر پا نمی شدی

سروده علی اکبر لطیفیان

بعد از شهادت

اختیار ناله

اولین مظلوم عالم آه را گم کرده است

رهبر راه خدا همراه را گم کرده است

یک توقف پشت در صد بغض مانده در گلو

تا کنار قبر مخفی چاه را گم کرده است

هیچ فانوسی دگر در کوچه ها روشن نبود

نیمه شب خورشید یثرب ماه را گم کرده است

انتهای شب صدای زخمی اش آید بگوش

اختیار از ناله ی شبگاه را گم کرده است

تا اذان صبح از بس ناله زد خوابش گرفت

خواب دید آن شب حسینش راه را گم کرده است

ابرهای بی صدا از دیده اش دریا گرفت

رعد و برق نعره اش ناگاه را گم کرده است

یاد آن روزی که گفتا مجتبی نجوا کنان

گامهای مادرم درگاه را گم کرده است

درد تنهایی خود را با که گوید مرتضی

با که گوید شیعه ای آگاه را گم کرده است

شهر اشباه الرجال اینجاست ای زهرائیان

امت بی درد اردوگاه را گم کرده است

کاش از این بیشتر پنهان نماند منتقم

عصر عاشورائیان خونخواه را گم کرده است

سروده محمود ژولیده 

 

ای همسرم مرو

 

ای آفتاب روشنم ای همسرم مرو

اینگونه از مقابل چشم ترم مرو

با تو تمام زندگیم بوی سیب داشت

ای میوه بهشتی پیغمبرم مرو

جان مرا بگیر خدا حافظی مکن

از روبروی دیده ی نا با ورم مرو

تا قول ماندن از تو نگیرم نمی روم

ای سایه بلند سرم از سرم مرو

لطف شب عروسی دختر به مادر است

پس لااقل به خاطر این دخترم مرو

سروده علی اکبر لطیفیان

وصیت مادر

 

کاش دیگه حرف وصیت نزنی

نگی از روضه های بی کفنی

هم می گی داغ بابا رو می بینم

می گی از اون روزای بی حسنی

غصه ی در و دیوار برام کمه!

چرا داری می گی از بی وطنی

داری می گی که حسین و می کشن

نمی مونه به تنش پیروهنی

این چه روزیه که قلب و می شکنه

که می گی به جام یه بوسه بزنی

کوفه و شام بلا بگو کجان

که من اونجا ندارم هم سخنی

وای من به مجلس حرامیان

که باشه میونشون همچو منی

مادرم تو رو خدا روضه بسه

که داری قلبم و از جا می کنی

سروده کمال مومنی

امام زمان

هتک حرمت به ساحت مقدس امامین عسکریین علیهما السلام و تخریب حرم آن دو امام همام بدست مزدوران استکبار و دست نشانده های کثیف وهابیت را به ساحت مقدس امام زمان (عج) و رهبر معظم انقلاب و همه مسلمانان جهان تسلیت عرض می نمائیم و بغض مقدس خود را با دعا در تعجیل ظهور منجی عالم بشریت برای یاری آن حضرت حفظ نموده تا در رکاب آن حضرت و با استعانت از پروردگار متعال انتقام مظلومیت آن امامین شریفین را از دست ظالمان بگیریم.انشاء اله

مقام رهبری

درون قلب جهان انقلاب گشته بیا

نفس بدون تو عذاب گشته بیا

بیا نظاره کن به فراسوی سامرا و ببین

حرم بدست حرامیان خراب گشته بیا

نوحه های فاطمیه

زبانحال حضرت زهرا(س)

منکه از عشق علی چون شمع شیدا سوختم

صاحب جنت منم، اما در اینجا سوختم

سوختم تا یک سر مویی نسوزد از علی

تا بماند رهبرم من بی مهابا سوختم

بی گنه بودم ولی در آتشم انداختند

محسنم شد کشته، نالیدم که بابا سوختم

زینبم می دید آتش زائر رویم شده

از پریشانی او در بین اعدا سوختم

صورت آتش گرفته تا زسیلی شد کبود

شکر کردم، بهر حفظ جان مولاسوختم

مثل چشم مجتبی مسمار یارب سرخ بود

من نمی گویم چه شد تنهای تنها سوختم

هرکه نان از سفره ی ما برده بود استاده بود

بسکه نامردی بود در این تماشا سوختم

سوختم تا شعله ی عشقت بماند جاودان

پای تا سر یا علی با این تمنا سوختم

(برگرفته از کتاب بهار سوخته جلد2)

***

دو بیتی ها(مرثیه زینب سلام اله علیها)

غم دوران من گردد یتیمی

که هم پیمان من گردد یتیمی

من از قد کمانت حتم دارم

بلای جان من گردد یتیمی

سروده جواد حیدری

***

نمی گویم که تو نا مهربانی

زبس خون رفته از تو ناتوانی

دلم خواهد در آغوشم بگیری

چه سازم که شکسته استخوانی

سروده جواد حیدری

***

مکن مخفی به سینه آه، مادر

مرا کن از غمت آگاه ،مادر

مشو راضی پس از تو زنده باشم

گل خود را ببر همراه ،مادر

سروده جواد حیدری

***

 

همی گردم به دنبال بهانه

زنم بوسه به جای تازیانه

چو لبخند از لبانت رفته مادر

صفائی نیست در این آشیانه

سروده جواد حیدری

***

تو که رکن تمام کائناتی

چرا با کودکان کم التفاتی

گمانم قبل تو زینب بمیرد

شنیده ناله ی عجل وفاتی

سروده جواد حیدری

***

تمنای دل زینب همینه

که روی زانو مادر بشینه

الهی این چه درد بی دوائی است

که دختر روی مادر را نبینه

سروده جواد حیدری

 

 

 

 

 

 

 

 

نوحه علی

دو بیتی و رباعیات مصیبت

الهی داد از این دل داد  از این دل

کنار قبر زهرا کرده منزل

بگو زهرا زجا خیزد ببیند

که ا شک دیده کردخاک او گل

 سروده مرحوم حاج احمد آرونی(آرام دل)

 

***

چه فخری خالق از تو بنده کرده

که خونت دین حق زیبنده کرده

ولی زهرا: محبتهای زینب  

علی را روز و شب شرمنده کرده

سروده مرحوم حاج احمد آرونی(آرام دل)

 

***

چنان داغت دلم غمناک کرده

که دست من تو را در خاک کرده

بجایت زینب مظلومه تو

غبار غم ز رویم پاک کرده

سروده مرحوم حاج احمد آرونی(آرام دل)

 

***

ز سو زدل کنم گریه برایت

که دیگر نشنوم زهرا صدایت

در و دیوار خانه با نگاهم

بیادم آورد آ ن ناله هایت

سروده مرحوم حاج احمد آرونی(آرام دل)

 

***

کنار تربتت اندر دل شب

بود نام تو زهرا جاری از لب

به خانه تا روم با دیده تر

کشد ناز مرا مظلومه زینب

سروده مرحوم حاج احمد آرونی(آرام دل)

 

***

اگر محور به هر امکان علی بود

ولی بر فاطمه مهمان علی بود

کنار تربتت مظلومه زهرا

سر شب تا سحر گریان علی بود

سروده مرحوم حاج احمد آرونی(آرام دل)

 

***

چه شبهایی به یادت گریه کردم

زدیده دامنم پر لاله کردم

دگر نبود توانم خیزم از جا

نهان تا که تو هجده ساله کردم

سروده مرحوم حاج احمد آرونی(آرام دل)

***

چنان دست علی آتش برافروخت

که حتی میخ در در شعله اش سوخت

نداند کس بجز مولی الموالی

چگونه میخ در آن سینه را دوخت

سروده مرحوم حاج احمد آرونی(آرام دل)

***

سوزاند دل فاطمه را آتش کین

بین در و دیوار شده نقش زمین

با پهلوی فاطمه چها کرد لگد

کاندر یم خون از او شده سقط جنین

سروده مرحوم حاج احمد آرونی(آرام دل)

***

بر خلق جهان که گشته معلوم علی

از حق خودت شدی تو محروم علی

بر کنگره ی عرش بجان حسنین

با اشک نوشته است، مظلوم علی

سروده مرحوم حاج احمد آرونی(آرام دل)

***

چون مرغ سحر شکسته باشد بالم

یک تن نبود فاطمه پرسد حالم

رفتی تو ولی جان نبی روح علی

بی تو به خدا صفا ندارد عالم

سروده مرحوم حاج احمد آرونی(آرام دل)

***

خانه وحی

چه سبب گشته خدایا که چنین

خانه وحی امین می لرزد

گوئیا از غم فقدان نبی

همه ارکان زمین می لرزد

یا که آتش بگرفته حرمش

که چنین محور دین می لرزد

از فشار لگد و ضربه ی در

قلب زهرای حزین می لرزد

فاطمه دخت نبی رکن علی

دلش از سقط جنین می لرزد

حنجر و سینه ناموس خدا

تا صف حشر، یقین می لرزد

آه از آن صدمه سیلی عدو

پیکر و چشم و جبین می لرزد

بهر مظلومی زهرای جوان

به خدا عرش برین می لرزد

آری آرام دل از این ماتم

بهر اسلام مبین می لرزد

سروده مرحوم حاج احمد آرونی(آرام دل)

***

گل خوشبو

گواهی ای خدا زهرای خود را

به اشک دیده ام می شویم امشب

برای آخرین بار ای خدایا

گل خوشبوی خود می بویم امشب

مصیبت های پی در پی الهی

هجوم آورده از هرسویم امشب

هر آنچه دیده ام امشب ززهرا

خدایا با تو من می گویم امشب

نمودم در میان خاک تیره

بدست خود نهان بانویم امشب

بیاد سینه سوزان زهرا

بریزد ژاله ها بر رویم امشب

زجا خواهم اگر خیزم من زار

بیفتد لرزه بر زانویم امشب

عزای فاطمه هرجا که باشد

من ای آرام دل می پویم امشب

سروده مرحوم حاج احمد آرونی(آرام دل)

ولادت زین اب

او تولد یافت طنازی کند

با الفبای جنون بازی کند

او تولد یافت گردد نور عین

تا شود سرمست از جام حسین

او تولد یافت تا زینب شود

در سخن علامه مکتب شود

آری آری زینب آمد بر جهان

تا شود همگام عاشورائیان

در حوادث یار می خواهد حسین

محرم اسرار می خواهد حسین

کیست زینب تابع فرمان دوست

هفت شهر عشق زیر گام اوست

کیست زینب صاحب عنوان عشق

تاج خونین سر سلطان عشق

عشق هر جا خود نمایی می کند

نام زینب دلربایی می کند

هر کجا منشور ضد مکتب است

بی گمان الغاء آن با زینب است

نوحه خوان شعری بخوان زینب پسند

تا شوی در پیش زهرا سر بلند

نکته ای گویم به گوش آویزکن

ازکلام ناروا پرهیز کن

خوانیش آواره , خود آواره ای

دانیش بیچاره , خود بیچاره ای

نسبت آوارگی براو , مده

نسبت بیچارگی بر او , مده

کیست زینب عامل تکمیل عشق

بعد زهرا فارغ التحصیل عشق

کیست او ؟ پروانه پر سوخته

سوختن ازفاطمه آموخته

در فدک صبر علی را دیده است

عشق را با فاطمه سنجیده است

مرحبا زینب که طوفان کرده است

آنچه زهرا گفته بود آن کرده است

او به بحر العشق نوح کربلاست

عشق او فتح الفتوح کربلاست

خلق را زینب شناسی نیست نیست

فاطمه داند که زینب کیست کیست

گر چه «خوش زاد»م , حسینی منصبم

گرقبول افتد غلام زینبم

سروده سید حسن خوش زاد

 

 

فضائل زهرا(س)

پیامبر اکرم(ص) فرمود: فاطمه پاره تن من است. اذیت او اذیت من، خشنودی او خشنودی من است.(کشف الغمه ج2 ص89)

پیامبر اکرم(ص) فرمود: فاطمه حوریه ای است به صورت انسان ( دلائل الامامه ص52)

پیامبر اکرم(ص) فرمود:خدا من و علی و فاطمه و حسن و حسین (علیهم السلام) را از یک نور آفرید (کشف الغمه ج2 ص 84)

پیامبر اکرم(ص) فرمود: فاطمه اول کسی است که داخل بهشت می شود (بحار الانوار ج43 ص44)

پیامبر اکرم(ص) به فاطمه (س) فرمود : می دانی چرا فاطمه نامیده شدی.

علی ابن ابیطالب (ع) گفت یا رسول الله چرا فاطمه نامیده شد.

فرمود: چون او و پیروانش از آتش دوزخ درامانند (بحارالانوار ج43ص14)